پیرچشمیفرهنگ فارسی عمیدضعف و ناتوانی چشم در اثر پیری که به دلیل ضعیف شدن قدرت تطابق عدسی چشم به وجود میآید و با استفاده از عینکهای مخصوص اصلاح میشود.
پیرچشمیpresbyopiaواژههای مصوب فرهنگستاندوربینی و اختلال دید براثر بالا رفتن سن، که در آن با از دست رفتن تدریجی خاصیت ارتجاعی عدسی چشم، قدرت تطابق کم میشود
ریشمیلغتنامه دهخداریشمی . [ ش َ ] (ص نسبی ) ریشمینه . ابریشمین . (ازناظم الاطباء). ریشمی و ریشمینه از عالم پشمی و پشمینه . (از آنندراج ). رجوع به ریشمینه و ابریشمی شود.
رسمیلغتنامه دهخدارسمی . [ رَ ] (اِخ ) شاعر ترک معاصر احمدپاشا. او را بترکی دیوانیست . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
رسمیلغتنامه دهخدارسمی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به رسم . مقابل غیررسمی . بآیین . (یادداشت مؤلف ). || معمول و متداول که از نوع ممتاز نباشد.- لباس رسمی ؛ لباسی که در جشنها پوشند. (فرهنگ فارسی معین ).- || لباسی که طایفه ٔ نوکر در وقت رفتن بخدمت پادشاه پوشند. (یاد
کمسوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ضعف چشم، عیوب چشم، دوربینی، نزدیکبینی، چشم چپ، لوچی، دوبینی، آستیگماتیسم، کاهش تطابق، پیرچشمی، کوررنگی، شبکوری بیماریهای چشم: آبمروارید، آب آوردن، باباغوری، آبسیاه، تراخم
چشمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یده، بیننده، بصر، عین کاسۀ چشم، تخم چشم، قرنیه، مردمک، عنبیه، عدسی، سفیدی چشم، زجاجیه، رتینا، شبکیه، عصب بینایی، مشیمیه، غده اشک، ابرو قدرت دید، تطابق چشم شور، طلسم پلک، مژه، مژگان، ابرو اشک، گریه، [◄شیون836]، سرشک، ژاله، آب دیده، دمع، گوهر دیده، گوهر مژگان، لولوی تَر، خونابه، آب اشک