پیستونفرهنگ فارسی عمیدآلتی در موتور اتومبیل و ماشینهای دیگر به شکل گلوله که به محض انفجار گاز در سیلندر به حرکت میآید و بهوسیلۀ آلت دیگر که به دستۀ پیستون یا شاتون موسوم است حرکت را به میللنگ انتقال میدهد.
پیستونpistonواژههای مصوب فرهنگستان[فیزیک] استوانۀ فلزی لغزنده در استوانهای دیگر که در برابر فشار شاره یا با فشار به شاره حرکت رفتوبرگشت انجام دهد [حملونقل هوایی، قطعات و مجموعههای خودرو] قطعهای معمولاً استوانهای که یک سر آن بسته و سر دیگرش باز است و در داخل یک سیلندر حرکت رفتوبرگشت دارد و نیروی حاصل از احتراق سوخت در سیلندر
شتونلغتنامه دهخداشتون . [ ش َ ] (ع ص ، اِ) ثوب شتون ؛ جامه ٔ نرم . (ازمحیط المحیط) (از اقرب الموارد). || به معنی شاتن ، بافنده ٔ جامه است . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). بافنده . (منتهی الارب ). || جامه های نرم . گویا ج ِ شتن است . (منتهی الارب ). به صیغه ٔ جمع آمده به معنی جامه های نرم
شتیویینلغتنامه دهخداشتیویین . [ ش َ تی وی یی ] (اِخ ) نام قبیله ای است از محمودیین از حجایا که یکی از قبایل شرقی اردن هاشمی است . (از معجم قبایل العرب ج 2 ص 582).
شطونلغتنامه دهخداشطون . [ ش َ ] (ع ص )چاه دورتک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). چاه دورفرود. (مهذب الاسماء). || چاهی که در آن از دو طرف با دو رسن آب کشندو دهانه ٔ آن فراخ و پایین وی تنگ باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || جهت دور
شطونلغتنامه دهخداشطون . [ ش ُ ] (ع مص ) درآمدن و داخل شدن در زمینی خواه راسخ و ثابت باشد و یا سست و غیر راسخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دور شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار).
پیستونچسبیpiston seizureواژههای مصوب فرهنگستانتوقف ناگهانی موتور بهدلیل چسبیدن پیستون به دیوارۀ سیلندر براثر حرارت بسیار بالا یا روانکاری ناکافی
پیستونلرزیpiston slap,piston rockingواژههای مصوب فرهنگستانلرزش پیستون در داخل سیلندر که ناشی از خلاصی بیشازحد پیستون است
خلاصی پیستونpiston clearance, piston playواژههای مصوب فرهنگستانفاصلۀ بین پیستون و دیوارۀ داخلی سیلندر
نقطۀ مرگ پایینbottom dead centre, BDC, lower dead centre, LDC, inner dead centreواژههای مصوب فرهنگستانپایینترین نقطۀ قرارگیری پیستون که در آن محور دستهپیستون و محور طولی پیستون همراستا میشوند
نقطۀ مرگ بالاtop dead centre, TDC, outer dead centre, ODCواژههای مصوب فرهنگستانبالاترین نقطۀ قرارگیری پیستون در سیلندر که در آن محور طولی دستهپیستون و محور طولی پیستون همراستا میشوند
پیستون بدنهبادامیcam-ground pistonواژههای مصوب فرهنگستانپیستونی که بدنۀ آن تقریباً بهشکل بیضی ماشینکاریشده است و براثر انبساط حرارتی به شکل دایره درمیآید تا تماس کاملتری با بدنۀ سیلندر داشته باشد
پیستون بدنهچاکدارsplit skirt piston, slotted pistonواژههای مصوب فرهنگستانپیستونی که برای جلوگیری از انبساط قطری در یک سوی بدنۀ آن شیاری طولی ایجاد شده است
پیستون بدنهکاملfull-skirt pistonواژههای مصوب فرهنگستانپیستونی که بدنۀ آن یکپارچه است و هیچگونه بریدگی یا شیار سبککننده ندارد
پیستون بیضیشکلoval pistonواژههای مصوب فرهنگستانپیستون خاصی که مقطع بیضوی دارد و درنتیجه استفاده از شمعها و سوپاپهای بیشتری را در هر سیلندر ممکن میسازد
پیستون تسمهدارbelted pistonواژههای مصوب فرهنگستانپیستونی که برای کاهش انبساط حرارتی بدنۀ آن از کمربندی فولادی در بدنۀ آن استفاده میشود
خار فنری انگشتی پیستونpiston pin circlip, snap ring,piston pin retainer,gudgeon pin retainerواژههای مصوب فرهنگستانخاری فنری که در دو سر انگشتی پیستون قرار دارد و مانع از خروج انگشتی از جایگاهش میشود