صاحب جاهیفرهنگ فارسی عمیدبلندمرتبگی؛ مقام صاحبجاه: ◻︎ خشت زیر سر و بر تارک هفتاختر پای / دست قدرت نگر و منصب صاحبجاهی (حافظ: ۹۷۴).
صاحب جاهلغتنامه دهخداصاحب جاه . [ ح ِ ] (ص مرکب ) خداوند مقام و منصب . ارجمند : با من راه نشین خیز و سوی میکده آی تا ببینی که در آن حلقه چه صاحب جاهم .حافظ.
صاحب جاهیلغتنامه دهخداصاحب جاهی . [ ح ِ ] (حامص مرکب ) مقام صاحب جاه : خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی .حافظ.