پیشینهلغتنامه دهخداپیشینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) قدیم . دیرینه . سلف . سالف . متقدم . قبلی . ماضی . گذشته . سابق . پیشین : نهال آنگه شود در باغ برورکه برداریش از آن پیشینه معدن . ناصرخسرو.و پیش از
پیشینهفرهنگ فارسی عمید۱. سابقه.۲. [قدیمی] پیشین؛ سابق.۳. [قدیمی] دیرینه.۴. [جمع: پیشینگان] [قدیمی] کسی که در سالهای گذشته بوده و سابقاً میزیسته.
گرمخانه 2saunaواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی ویژه با حرارت زیاد که ورزشکاران و افراد عادی معمولاً برای کاهش وزن از آن استفاده میکنند
تاسهکِشpurse seiner, seine boat, seiner, purse boatواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شناور ماهیگیری که تاسه به پاشنۀ آن متصل میشود
تاسهpurse seine, purse, seine, purse net, seine netواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تور ماهیگیری که با بسته شدن بخش انتهایی، به یک کیسه بدل میشود و ماهیان و دیگر آبزیان نمیتوانند از آن خارج شوند
پیشینۀ خبرbackgrounderواژههای مصوب فرهنگستانمطلبی که پیشینهای از یک خبر یا موضوع یا یک رویداد را بیان میکند و ممکن است به خبر یا اطلاعیه اضافه شود
پیشینۀ غذاییfood historyواژههای مصوب فرهنگستانسندی که در آن غذا و نوشیدنی و مکملهای غذایی و ویتامینها و داروهای مصرفی فرد در یک بازۀ زمانی معین ثبت شده است
پیشینۀ مهمانguest historyواژههای مصوب فرهنگستانپیشینۀ مربوط به مهمان و اقامتهای قبلی او در مهمانخانه و اتاق مورد علاقۀ او و موارد دیگر
سوءپیشینهcriminal record,police recordواژههای مصوب فرهنگستانسابقة کیفری افراد مجرم که پلیس قضایی در قالب پروندههای مجزا تهیه و تکمیل میکند و در دایرهای ویژه بایگانی و درصورت لزوم بازیابی میشود