لغتنامه دهخدا
استغاره . [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) تاراج کردن . تاختن قومی یا جائی را. (منتهی الارب ). || برآماسیدن خستگی یا ریش . برآماسیدن زخم . (منتهی الارب ). || بغور فرودآمدن . (منتهی الارب ): استغار الرجل ؛ اراد هبوط ارض غور ای مطمئنة. || آهنگ کردن . || پیه گرفتن . (منتهی الارب ). فربه شد