پیچیدگیلغتنامه دهخداپیچیدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی پیچیده . التواء. عطف . گشتگی . گردش . تاب . خمیدگی . قبیل ؛ بسوی نرانگشت بودن پیچیدگی سر کفش . (منتهی الارب ). لواءالحیة؛ پیچیدگی مار. لفف ؛ پیچیدگی رگ در بازوی کارکننده چنانکه از کار معطل سازد. معص
پیچیدگیcomplexityواژههای مصوب فرهنگستان[آیندهپژوهی] وضعیتی ناشی از برهمکنش اجزای پرشماری که بهدلیل غیرخطی بودن بازخوردهای چرخهای ذاتی، سبب دشواریهایی در تحلیلهای خطی یا تقلیلگرا میشود [باستانشناسی] وضعیت جامعهای متشکل از واحدهای اجتماعی پرشمار که بین آنها انسجام بیشتری وجود دارد
پیچیدگیدیکشنری فارسی به انگلیسیabstruseness, complexity, complication, elaborateness, intricacy, involvement, tangle
دگی دگیلغتنامه دهخدادگی دگی . [ دِ دِ ] (اِ) زین پوش ، که به عربی غاشیه خوانند. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). و رجوع به دگدگی شود.
دی دیلغتنامه دهخدادی دی . [ دَ دَ ] (ع اِ صوت ) آوازی است که از آن حدی برآورده اند و اصل آن است که نبود برای مردم حدی پس زد اعرابی غلام خود را و گزید انگشتان او را پس میرفت غلام و میگفت دَی ْ دَی ْ و اراده می کرد از آن «یا یدی » [ وای دستم ] پس سیر کردند شتران بر آواز آن غلام پس گفت اعرابی مر
پیچیدگی حافظهایspace complexity, memory requirementواژههای مصوب فرهنگستانپیچیدگـی محاسبـاتی یک خوارزمـی/ الگوریتم بهلحاظ حافظة مورد نیاز برای اجرای آن
پیچیدگی زمانیtime complexityواژههای مصوب فرهنگستانپیچیـدگی محاسباتـی یک خوارزمـی/ الگوریتم بهلحاظ زمان مورد نیاز برای اجرای آن
پیچیدگی حافظهایspace complexity, memory requirementواژههای مصوب فرهنگستانپیچیدگـی محاسبـاتی یک خوارزمـی/ الگوریتم بهلحاظ حافظة مورد نیاز برای اجرای آن
پیچیدگی زمانیtime complexityواژههای مصوب فرهنگستانپیچیـدگی محاسباتـی یک خوارزمـی/ الگوریتم بهلحاظ زمان مورد نیاز برای اجرای آن
درپیچیدگیلغتنامه دهخدادرپیچیدگی . [ دَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت درپیچان . درپیچان بودن . التواء. عَسَق . (منتهی الارب ). و رجوع به در پیچیدن شود.
مدلسازی پیچیدگیcomplexity modelingواژههای مصوب فرهنگستانفرایند جدا کردن اجزای سامانههای پیچیده و مدلسازی آنها ازطریق به کار بردن مفاهیم پویایی غیرخطی