پیکارلغتنامه دهخداپیکار. [ پ َ / پ ِ ] (اِ مرکب ) (از اوستائی «پئیتی کار» و پهلوی پتکار) پیگار. جنگ . (لغت نامه ٔ اسدی ). رزم . نبرد. حرب . محاربه . خصومت . جدل . (مجمل اللغه ). جدال . (برهان ) (مجمل اللغه ). مجادله . مأج . کشمکش . مرن . مریة. (منتهی الارب ).
پیکارفرهنگ فارسی عمیدجنگ؛ نبرد؛ رزم: ◻︎ دو عاقل را نباشد کین و پیکار / نه دانایی ستیزد با سبکسار (سعدی: ۱۲۹).
واگنک پشتِ کارpush carواژههای مصوب فرهنگستانواگن کاری چهارچرخهای برای حمل افراد و مصالح سنگین که میتوان آن را هل داد یا با موتور به حرکت درآورد
فرغون پشتکارtrack dolly, rail dolly, pony carواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای متشکل از چرخ ـ محور با لبه و کفی شبیه به فرغون برای حمل مصالح خط بهصورت دستی در مسافتهای کوتاه
کار و کاچارلغتنامه دهخداکار و کاچار. [ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کار و لوازم آن . کار و اسباب کار : تا میان بسته اند پیش امیردر تک و تاز کار و کاچارند. ناصرخسرو (دیوان ص 128).رجوع به کار و رجوع به کاچا
پیکاردلغتنامه دهخداپیکارد. (اِخ ) اِمیل . ریاضی دان فرانسوی مولد پاریس (1858-1941 م .) عضو فرهنگستان علوم و فرهنگستان فرانسه .
پیکارپرستلغتنامه دهخداپیکارپرست . [ پ َ / پ ِ پ َ رَ ] (نف مرکب ) پیکارجوی . جنگجوی . (انجمن آرا). شجاع و دلاور. ج ، پیکارپرستان .
پیکارپرستانلغتنامه دهخداپیکارپرستان . [ پ َ / پ ِ پ َ رَ ] (اِ مرکب ) ج ِ پیکارپرست ، جنگجویان . (انجمن آرا). کنایه از مردمان جنگجو. (آنندراج ) (برهان ) : از فتنه درین سوی فلک جای نبینندپیکارپرستان نه عمل را نه امان را. <p class="
پیکاردلغتنامه دهخداپیکارد. (اِخ ) اِمیل . ریاضی دان فرانسوی مولد پاریس (1858-1941 م .) عضو فرهنگستان علوم و فرهنگستان فرانسه .
پیکار افتادنلغتنامه دهخداپیکار افتادن .[ پ َ / پ ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) جنگ درگرفتن . حرب واقعشدن : میان بلال بن الازهر و میان لیث بن علی پیکار افتاد، سرهنگان میان ایشان صلح کردند. (تاریخ سیستان ).
پیکار جستنلغتنامه دهخداپیکار جستن . [ پ َ / پ ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) جنگ جستن . نبرد خواستن . حرب کردن خواستن : همیرفت با لشکر و گنج و سازکه پیکار جوید ابا خوشنواز. فردوسی .بدان تا نجویند پیکار بدنیا
تصفیة بزرگ پیکارPicard's great theorem,Ficard’s big theoremواژههای مصوب فرهنگستانقضیهای در آنالیز مختلط مبنی بر اینکه تحدید یک تابع تحلیلی به هر همسایگی از یک نقطة تکین اساسی آن تابع، همة مقادیر به استثنای احتمالاً یک مقدار را اختیار میکند
قضیة بزرگ پیکارPicard's great theorem, Picard’s big theoremواژههای مصوب فرهنگستانقضیهای در آنالیز مختلط مبنی بر اینكه تحدید یك تابع تحلیلی به هر همسایگی از یك نقطة تكین اساسی آن تابع، همة مقادیر به استثنای احتمالاً یك مقدار را اختیار میكند
قضیة کوچک پیکارPicard's little theorem, the little Picard theoremواژههای مصوب فرهنگستانقضیهای در آنالیز مختلط مبنی بر اینکه اگر برد یک تابع تام دو مقدار متمایز از صفحة مختلط را اختیار کند، آنگاه تابع ثابت خواهد بود