پیکارکردلغتنامه دهخداپیکارکرد. [ پ َ / پ ِ ک َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) پیکار کردن . جدال . مجادلة : چنین برز و بالا و این کارکردنه خوب است با دیو پیکارکرد. فردوسی . || (اِ مرکب ) (در اصطلاح موسیق
کارکردلغتنامه دهخداکارکرد. [ ک َ / ک ِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) کار کردن و عمل . (آنندراج ). عمل و کار و کردار و فعل . (ناظم الاطباء). رفتار. || زحمت . مزاحمت . || زد و خورد. || خدمت : ایا بلایه اگر کارکرد پنهان بودکنون توان
پیکرگردلغتنامه دهخداپیکرگرد. [ پ َ / پ ِ ک َ گ َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح موسیقی )ظاهراً همان پیکارکرد است . رجوع به پیکارکرد شود.
پیگارگردلغتنامه دهخداپیگارگرد. [ پ َ گ َ ] (اِ مرکب ) همان «پیکارکرد» است که در فهرست ولف با گاف فارسی آمده است .