پیکرنگارلغتنامه دهخداپیکرنگار. [ پ َ / پ ِ ک َ ن ِ ] (نف مرکب ) نقاش . نگارنده ٔ پیکر. صورت ساز. مصوِّر : چو دست و عنان تو ای شهریاردر ایوان ندیده ست پیکرنگار. فردوسی .نه پیکر، خالق پیکرنگاران به ح
کرنرفرهنگ فارسی معین(کُ نِ) [ انگ . ] 1 - گوشه ، کنار. 2 - (اِ.) حالتی در بازی فوتبال که بر اثر پرتاب توپ به وسیلة تیم مدافع به پشت خط دروازة خودشان به وجود می آید و منجر به ضربة کرنر از سوی تیم حریف از گوشه های زمین رقیب می شود.
کالابرسلغتنامه دهخداکالابرس . [ رِ ] (اِخ ) بقولی دیگر ماتیا پرتی پیکرنگار فرسکی ایتالیائی که در تاورنا از ناحیه ٔکالابر بدنیا آمد. هنرمندپرکاری بود ولی آثارش چندان مورد توجه نبوده است .
گاتولغتنامه دهخداگاتو. [ ت ُ ] (اِخ ) ژاک ادوار. نام پیکرنگار و کنده کار ممتاز فرانسوی . وی بسال 1788م . در پاریس تولد و در 1881 م . بدانجا وفات یافت .
تیمانتلغتنامه دهخداتیمانت . (اِخ ) پیکرنگار یونان باستان که در قرن 4 ق .م . می زیست . او رقیب پارهازیوس بود و اثر مشهوری بنام قربانی ایفی ژنی از او باقیمانده است . (از لاروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.