لغتنامه دهخدا
چارابرو. [ اَ ] (ص مرکب ) نوخط که پشت لب او بحد موی ابرو برآمده است . آنکه خط پشت لب او دمیده است . شاهدی که خط بر پشت لب دارد. کنایه از معشوق نوخط. (آنندراج ). امردی که تازه بروت وی سبز شده باشد. (ناظم الاطباء) : عشق افزون می شود چون حسن میگردد زی