چارچوبلغتنامه دهخداچارچوب . (اِ مرکب ) هر چهارچوب دروازه یعنی هر دو چوب بالائین و فرودین و هر دو چوب بازوی در. (آنندراج ). چارچوب در. چارچوبه . حاشیه ٔ چوبین در که دو مصراع یا لت [ ت ِ ] در یک لته در آن جای گیرد. دریواس . (برهان ). || چهار قطعه چوبی که در حاشیه ٔ چیزی قرار دهند. (ناظم الاطباء).
چارچوبframeworkواژههای مصوب فرهنگستانساختاری از روابط توصیفی یا علّی میان عناصر یک مفهوم برای درک بهتر آن
حروبلغتنامه دهخداحروب . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حَرْب . رزمها. جنگها. کارزارها : با لشکری خبیر به تجارب خطوب و بصیر به عواقب حروب ... بدان حدود رفتند.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . طهران ص 342).-
پاروبلغتنامه دهخداپاروب . (اِ) بمعنی پاروست که زن پیر و بیل چوبین باشد. (برهان ). و رجوع به پارو شود.
اروبلغتنامه دهخدااروب . [ اَ وَ ] (ع ص ) رجل اروب ؛ شوریده عقل . (مهذب الاسماء). مرد سرگشته و شوریده رای .
اروبلغتنامه دهخدااروب . [ ] (اِخ ) یکی از صور نام یکی از اجداد جودرز (گودرز) بقول طبری ، و صور دیگر آن ،اورب ، اورث اوب ، اوث است . (تاریخ سیستان ص 35 ح ).
چارچوبهلغتنامه دهخداچارچوبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) چارچوب . چهارچوب . چهارچوبه . چارچوبه ٔ در. چارچوبی که مصراع در یک لتی یا دو مصراع در بر آن استوار شود. || چهار قطعه چوبی که در حاشیه ٔ چیزی قرار دهند. (ناظم الاطباء). و رجوع بچارچوب و چهارچوب و چهارچوبه شود
چارچوبهلغتنامه دهخداچارچوبه . [ ب َ ] (اِخ ) یکی از قلاع قراولخانه ای است که در سمت مشرق و شمال بجنورد مابین خاک زعفرانلو و شادلو واقع است . (مرآت البلدان ج 4 ص 44).
چارچوبهلغتنامه دهخداچارچوبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) چارچوب . چهارچوب . چهارچوبه . چارچوبه ٔ در. چارچوبی که مصراع در یک لتی یا دو مصراع در بر آن استوار شود. || چهار قطعه چوبی که در حاشیه ٔ چیزی قرار دهند. (ناظم الاطباء). و رجوع بچارچوب و چهارچوب و چهارچوبه شود
چارچوبهلغتنامه دهخداچارچوبه . [ ب َ ] (اِخ ) یکی از قلاع قراولخانه ای است که در سمت مشرق و شمال بجنورد مابین خاک زعفرانلو و شادلو واقع است . (مرآت البلدان ج 4 ص 44).
چارچوب ضدِآبwatertight frameواژههای مصوب فرهنگستانچارچوبی با تیغههای محکم که بهدلیل مجاورت با مخازن آب ترازه بخشهایی از آن ضدآب است
چارچوب انتهایی بارگُنجcontainer end frame, end frameواژههای مصوب فرهنگستانهریک از سازههای بارگُنج که عمود بر محور طولی دو سر آن است