چرباندنلغتنامه دهخداچرباندن . [ چ َ دَ ] (مص ) چربانیدن . افزودن مبلغ یا مقدار چیزی . زیاد کردن مقدار جنس را هنگام وزن کردن بقدری که وزن جنس بیشتر از میزان مقرر شود. افزودن جنسی را هنگام توزین بحدیکه جنس بر وزن بچربد. اندکی از میزان قراردادی بر وزن جنس افزودن . سهم کسی را بیش از حق او دادن . ||
چرباندنفرهنگ فارسی عمید۱. افزودن؛ بر مقدار چیزی افزودن.۲. هنگام وزن کردن جنس مقدار آن را زیاد کردن که بیش از میزان مقرر شود.
چربانیدنلغتنامه دهخداچربانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) چرباندن . زیادت کردن . افزودن وزن چیزی را هنگام وزن کردن . سنگین تر از وزن مقرر کشیدن . زیاد کردن بهره و سهم کسی هنگام قسمت کردن . زیاد دادن بهر کسی را. چرباندن سهم کسی بقدری که بیش از حق خود نصیب برد. || زیاد کردن قیمت جنس . بهای کالائی را افزودن
ربانیدنلغتنامه دهخداربانیدن . [ رُ دَ ] (مص ) ربودن کنانیدن . غارت و تاراج کردن فرمودن . (ناظم الاطباء). و رجوع به ربودن شود.
چربانیدنلغتنامه دهخداچربانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) چرباندن . زیادت کردن . افزودن وزن چیزی را هنگام وزن کردن . سنگین تر از وزن مقرر کشیدن . زیاد کردن بهره و سهم کسی هنگام قسمت کردن . زیاد دادن بهر کسی را. چرباندن سهم کسی بقدری که بیش از حق خود نصیب برد. || زیاد کردن قیمت جنس . بهای کالائی را افزودن