کاغذ چسباندهلغتنامه دهخداکاغذ چسبانده . [ غ َ ذِ چ َ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دو کاغذبهم پیوسته که آن را در هندوستان وصلی گویند و بدین معنی تنها چسبانده نیز آید. (آنندراج ) : بود کم بهرمشق تیره روزیها که من دارم اگر چون کاغذ چ
کاغذ چسباندهلغتنامه دهخداکاغذ چسبانده . [ غ َ ذِ چ َ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دو کاغذبهم پیوسته که آن را در هندوستان وصلی گویند و بدین معنی تنها چسبانده نیز آید. (آنندراج ) : بود کم بهرمشق تیره روزیها که من دارم اگر چون کاغذ چ
چسبکاغذstuck paper, papier collé (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاناثر حجمی ساختهشده با لایههای کاغذی که بر روی هم چسبانده شدهاند
عروسک قوطیکبریتیmatchbox puppetواژههای مصوب فرهنگستانعروسکی که با قوطی کبریت ساخته میشود و تصویر صورت شخصیتهای مورد نظر بر روی آن چسبانده میشود
چسبک 1crest 1/ crestingواژههای مصوب فرهنگستاننوارهای رنگی با پهنای مختلف که برای تشخیص صاحب تیر، بر روی بدنۀ آن چسبانده میشود
تلهسنگbafflestoneواژههای مصوب فرهنگستانسنگ کربناتی برجایی که اجزای اولیۀ آن در هنگام نهشت با مواد آلی به هم چسبانده شدهاند
کاغذ چسباندهلغتنامه دهخداکاغذ چسبانده . [ غ َ ذِ چ َ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دو کاغذبهم پیوسته که آن را در هندوستان وصلی گویند و بدین معنی تنها چسبانده نیز آید. (آنندراج ) : بود کم بهرمشق تیره روزیها که من دارم اگر چون کاغذ چ