سبندیلغتنامه دهخداسبندی . [ س َ ب َ دا ] (ع ص ) مرد دلیر و پیش درآینده در حرب . (منتهی الارب ). مرد دلیر. (مهذب الاسماء). دلیر از هر چیزی . (اقرب الموارد). || (اِ) پلنگ . ج ، سباند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
شیبندهلغتنامه دهخداشیبنده . [ ب َ دَ / دِ ] (نف ) اسم فاعل از شیبیدن . یعنی آمیخته شونده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || آمیخته و برهم زده . (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به شیبیدن و شیبانیدن شود.