شبدعلغتنامه دهخداشبدع . [ ش ِ دِ ] (ع اِ) زبان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و در حدیث آمده است : من عَض علی شبدعه سلم من الآثام ؛ آنکه دندان بر زبان گذارد از گناهان در امان ماند. || کژدم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || داهیه و بلا. (منتهی الارب ). داهیة. (اقرب الموارد). ج ، شَبادِع
شبدهلغتنامه دهخداشبده . [ ش َ دَ / دِ] (اِخ ) دهی از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. دارای 97 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).<
سبذةلغتنامه دهخداسبذة. [ س َ ب َ ذَ ] (معرب ، اِ) آوندی است مانند زنبیل . معرب سبد. (منتهی الارب ). سبدنان . (دهار).
سبیده دملغتنامه دهخداسبیده دم . [ س ِ دَ / دِ دَ ] (اِ مرکب ) صباح . دم صبح . طلوع آفتاب . سپیده دم . رجوع به سپیده دم شود.
نقطۀ چسبیدهadherent point, point of adherenceواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای برای مجموعهای در فضای توپولوژیکی، که هر همسایگی آن شامل نقطهای از آن مجموعه باشد
چسبیده(نگهداری شده)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی (نگهداری شده)، نگهداری شده، حفظشده، امن، محفوظ، ایمن رزروشده، نامزدشده، عقدشده محکم، مستحکم، گرفتهشده، نگهداشتهشده، پایدار، پابرجا، ثابت بازداشت، زندانی نشکن، ضدضربه، سدید، بادوام، محکم
برچسبیدهلغتنامه دهخدابرچسبیده . [ ب َ چ َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ملصق . چسبیده . رجوع به چسبیده شود.- برچسبیده شدن ؛ لزوب .(ترجمان القرآن ).