چسیلغتنامه دهخداچسی . [ چ ُ ] (حامص ) پُز و افاده ٔ بسیار و لاف و گزاف . در تداول عامه اصطلاحی است که بیشتر با فعل آمدن بیان شود. رجوع به چسی آمدن شود.
سوپ داغhot soupواژههای مصوب فرهنگستانپلاسمایی متشکل از کوارک و گلوئون و فوتون و نوترینو و برخی ذرات دیگر که در آغاز پیدایش در تعادل گرمایی بودهاند
سوپ ژلاتینیgelatinous soupواژههای مصوب فرهنگستانمحلول آبی نسبتاً غلیظ که حاوی موادی با قابلیت تبدیل به ژلاتین است
سامانة مهار پسرویhill holder, hill hold control, hill-start assist control, HHC, hill-start assist, HSA, hill-start controlواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که با ترمزگیری خودکار به مدت چند ثانیه، از حرکت ناخواستة رو به عقب خودرو در سربالاییها جلوگیری میکند اختـ . س. م. پ. HAC
چسینهلغتنامه دهخداچسینه . [ چ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) قسمی حشره . چسونه . خرچسونه . چسینه گوگال . رجوع به چسونه در این معنی شود.
چسیدنلغتنامه دهخداچسیدن . [ چ ُ دَ ] (مص ) چس دادن . فسوه دادن . تس دادن . باد بیصدا و بدبوی از مقعد برون دادن . رجوع به چس و چس دادن شود.
چسی آمدنلغتنامه دهخداچسی آمدن . [ چ ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، لاف و گزاف زدن . پز دادن . قمپز آمدن . خودنمایی و خودستایی کردن . فیس و تکبر کردن . افاده ، در تداول عامه .
چسینهلغتنامه دهخداچسینه . [ چ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) قسمی حشره . چسونه . خرچسونه . چسینه گوگال . رجوع به چسونه در این معنی شود.
چسی آمدنلغتنامه دهخداچسی آمدن . [ چ ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، لاف و گزاف زدن . پز دادن . قمپز آمدن . خودنمایی و خودستایی کردن . فیس و تکبر کردن . افاده ، در تداول عامه .
چسیدنلغتنامه دهخداچسیدن . [ چ ُ دَ ] (مص ) چس دادن . فسوه دادن . تس دادن . باد بیصدا و بدبوی از مقعد برون دادن . رجوع به چس و چس دادن شود.