چشمببریtiger's eyeواژههای مصوب فرهنگستانعلامتی شیشهای که معمولاً برای مشخص کردن محدودههای خاص بر سطح جاده نصب میشود و در مقایسه با چشمگربهای بازتاب نور بیشتری دارد
ببریلغتنامه دهخداببری . [ ب َ ] (ص نسبی ) مانند ببر. ببرمانند. ببرسان . و معمولاً این روزگار این نام را بر سگ نهند.
علامتگذاری پویاdynamic road marking, DRM 1واژههای مصوب فرهنگستانخطکشی یا چشمببری نوردهندهای که مسئولان را در تغییر مسیر یا توجه به میزان تردد یاری میرساند