جغلغتنامه دهخداجغ. [ ج ُ ] (اِ) چوبی است که بر گردن گاو قلبه کش و زراعت کننده نهند. (برهان ). و به هندی جوا گویند. (غیاث ). جوغ . جوه . جو. چغ. یوغ را گویند. رجوع به چغ و یوغ شود.
چقلغتنامه دهخداچق . [ چ َ ] (اِ) چوبی باشد که ماست را بدان زنند تا مسکه و کره از آن جدا شود. (برهان ). چوبی که بدان چغرات زنند. (آنندراج ). چوبی که بدان ماست را بشورانند تا مسکه برآرد. (ناظم الاطباء). جغ. چغ. شیرزنه . و رجوع به جغ و چغ شود.