چغندرکارلغتنامه دهخداچغندرکار. [ چ ُ غ ُ دَ ] (نف مرکب ) آن کس که چغندر کارد. آنکه چغندرکاری کند. کشت کننده ٔ چغندر. و رجوع به چغندر و چغندرکاری و چغندر کاشتن شود. || کنایه از مالک یا زارعی که در ملک یازمین خود برای مصرف کارخانه ٔ قند چغندرکاری دارد.
چغندرکارفرهنگ فارسی عمیدکسی که چغندر میکارد؛ کشاورزی که کارش کشت چغندر مخصوصاً کاشتن چغندر قند برای کارخانۀ قندسازی است.
چغندرکاریلغتنامه دهخداچغندرکاری . [ چ ُ غ ُ دَ ] (حامص مرکب ) عمل کشت چغندر. کشتن چغندر در ملکی یا زمینی . و رجوع به چغندر و چغندرکار و چغندر کاشتن شود.
چغندرکاریلغتنامه دهخداچغندرکاری . [ چ ُ غ ُ دَ ] (حامص مرکب ) عمل کشت چغندر. کشتن چغندر در ملکی یا زمینی . و رجوع به چغندر و چغندرکار و چغندر کاشتن شود.
چغندر کاشتنلغتنامه دهخداچغندر کاشتن . [ چ ُ غ ُ دَ ت َ ] (مص مرکب ) کشت چغندر کردن ، زراعت کردن چغندر. کشتن چغندر در زمین برای خوردن یا مصرف کردن در کارخانه های قند. و رجوع به چغندر و چغندرکار و چغندرکاری شود.
چغندرکاریلغتنامه دهخداچغندرکاری . [ چ ُ غ ُ دَ ] (حامص مرکب ) عمل کشت چغندر. کشتن چغندر در ملکی یا زمینی . و رجوع به چغندر و چغندرکار و چغندر کاشتن شود.