چلنگرلغتنامه دهخداچلنگر. [ چ ِ ل ِ گ َ ] (ص ) چلینگر. چیلانگر. آنکه آهن آلات خرد از قبیل زنجیر و انبر و میخ و امثال آن سازد.آهنگر که چیزهای آهنین خرد و ریز چون میخ و زنجیر وجزآن سازد. کسی که قفل و کلید و چفت و زره و چیزهای آهنین خرد از این قبیل سازد یا تعمیر کند. قفل ساز.سازنده ٔ قفل و کلید و
چلنگرفرهنگ فارسی عمیدکسی که ادوات و آلات آهنی از قبیل زرفین، حلقه، زنجیر در، قفل، و کلید درست میکرد؛ قفلساز.
لنگرلغتنامه دهخدالنگر. [ ل َ گ َ ] (اِ) آلتی آهنین پیوسته به طنابی یا زنجیری طویل که آنگاه که توقف کشتی را خواهند آن را در آب افکنند. آهنی پیوسته به طنابی که گاه ایستادانیدن کشتی به کشتی بسته و به دریا افکنند. آهنی که کشتی را بدان نگاه دارندو چون برکشند روان شود. (جهانگیری ) (آنندراج ). آهنی
لژینرلغتنامه دهخدالژینر. [ ل ِ ی ُ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) هریک از افراد لژیون رومی . لژینی . لژیونی . رجوع به لژین شود.
چلنگرخانهلغتنامه دهخداچلنگرخانه . [ چ ِ ل ِ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) چلینگرخانه . دکان چلنگری . کارگاه چلنگر. جایی که چلنگر در آنجا بساط چلنگری خود را گسترده . خانه و مغازه ٔ چلنگر. محل چلنگر. جای کسب قفل ساز. و رجوع به چلنگر و چلنگری شود.
چلنگریلغتنامه دهخداچلنگری . [ چ ِ ل ِ گ َ ] (حامص ) قفل و کلیدسازی . ساختن چیزهای خرد آهنین از قبیل قفل و کلید و چفت و رزه و میخ و انبر و نظایر اینها. عمل چلنگر. کار و پیشه ٔ قفل ساز. و رجوع به چلنگر شود. || (اِ) دکان و کارگاه چلنگر. رجوع به چلنگرخانه شود.
چلنگرخانهلغتنامه دهخداچلنگرخانه . [ چ ِ ل ِ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) چلینگرخانه . دکان چلنگری . کارگاه چلنگر. جایی که چلنگر در آنجا بساط چلنگری خود را گسترده . خانه و مغازه ٔ چلنگر. محل چلنگر. جای کسب قفل ساز. و رجوع به چلنگر و چلنگری شود.
چلنگریلغتنامه دهخداچلنگری . [ چ ِ ل ِ گ َ ] (حامص ) قفل و کلیدسازی . ساختن چیزهای خرد آهنین از قبیل قفل و کلید و چفت و رزه و میخ و انبر و نظایر اینها. عمل چلنگر. کار و پیشه ٔ قفل ساز. و رجوع به چلنگر شود. || (اِ) دکان و کارگاه چلنگر. رجوع به چلنگرخانه شود.