چمدانلغتنامه دهخداچمدان . [ چ َ م َ ] (اِ) مصحف «جامه دان » که جای مخصوص نهادن جامه ها در مسافرت است . در تداول عامه ، به صندوق چرمی بزرگ یا کوچکی اطلاق شود که هنگام سفر جامه ها را در آن نهند. جامه دان و رجوع به جامه دان شود.
مدانلغتنامه دهخدامدان . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین . در 15هزارگزی جنوب شرقی معلم کلایه و 61هزارگزی راه عمومی و در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع ودارای 238</spa
مدانلغتنامه دهخدامدان . [ م َ ] (اِخ ) نام بتی از بتهای عرب جاهلی است . عبدالمدان ابن البرکات الحارثیة - جد ریطه بنت عبیداﷲ و زوجه محمدبن علی و مادر سفاح - بدان مربوط است . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به معجم البلدان و منتهی الارب شود.
مدانلغتنامه دهخدامدان . [ م َ ] (ع ص ) رجل مَدان و مَدّان ؛ مرد وامدار یا آنکه بر او وام بسیار باشد. (منتهی الارب ). رجوع به مُدان و مُدّان شود. || (اِ) ریحان مصری . (ناظم الاطباء).
چمدانبَرporterواژههای مصوب فرهنگستانشخصی که چمدان و بار و بُنة مسافران را در فرودگاهها و ایستگاههای قطار و مهمانخانهها حمل میکند
چمدانبَرporterواژههای مصوب فرهنگستانشخصی که چمدان و بار و بُنة مسافران را در فرودگاهها و ایستگاههای قطار و مهمانخانهها حمل میکند