ترجمه مقاله

چمیدن

čamidan

۱. راه رفتن به ناز و خرام؛ خرامیدن.
۲. راه رفتن؛ حرکت کردن: ◻︎ نزیبد مرا با جوانان چمید / که بر عارضم صبح پیری دمید (سعدی۱: ۱۸۳).
۳. خمیدن و به طرفی کج شدن از روی ناز: ◻︎ چو باد صبا بر گلستان وزد / چمیدن درخت جوان را سزد (سعدی۱: ۱۸۳).

۱. خرامیدن، نازان راهرفتن، با ناز راه رفتن، نازیدن
۲. پیچوتابخوردن
۳. تاخت آوردن، جولان دادن، تاختن

ترجمه مقاله