لغتنامه دهخدا
ارباض . [ اِ ] (ع مص ) فروخوابانیدن ستور و اسب و سگ . درآوردن گوسفندان در آغل و خوابانیدن . (از منتهی الارب ). به مَربض درآوردن . (از اقرب الموارد). || خبرگیری نمودن از نفقه ٔ عیال خود. (از منتهی الارب ). قیام به نفقه ٔ اهل خود. (از اقرب الموارد). || سخت گرم شدن آفتاب . (از م