چهچهلغتنامه دهخداچهچه . [ چ َ چ َه ْ ] (اِ صوت ) آواز بلبل و مانند وی و این کلمه از اصوات است . (از غیاث اللغات ). آواز بلبل که به تازی صفیر خوانند. (آنندراج ). آواز بلبل و جز آن .(از فرهنگ ضیاء) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام ). آواز بلبل و پرندگان خوش آواز دیگر. (فرهنگ فارسی معین ). حکایت صو
چهچهفرهنگ فارسی عمیدآواز بلبل و سایر پرندگان خوشآواز.⟨ چهچه زدن: (مصدر لازم)۱. آواز خواندن پرندگان خوشآواز.۲. (موسیقی) [مجاز] تحریر دادن صدا.
پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
پایۀ دستگاه شمارbase of a number systemواژههای مصوب فرهنگستاندر یک دستگاه شمار، عددی طبیعی و بزرگتر از یک که هر عدد طبیعی برحسب توانهای آن با ضرایب صحیح نامنفی نوشته میشود متـ . پایۀ دستگاه اعداد
پایۀ فضای بُرداریbasis of a vector spaceواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای خطی مستقل در یک فضای بُرداری که فضا را تولید میکند
گرمای ویژهspecific heatواژههای مصوب فرهنگستانمقدار گرمایی که باید به واحد جِرم جسم داده شود تا دمای آن یک درجه بالا رود
مقطع نوع AA-type sectionواژههای مصوب فرهنگستانمدل زمین سهلایهای که در آن مقاومتویژة الکتریکی با عمق افزایش مییابد
چهچههلغتنامه دهخداچهچهه . [ چ َ چ َ ه َ ] (اِخ ) از مزارع میان ولایت شهر مقدس است . قدیم النسق در شش فرسخی شهر واقع است . سکنه اش سی خانوار و تیموری میباشند. از آب قنات مشروب می شود، هوایش معتدل است . (مرآت البلدان ج 4 ص 300).
چهچههلغتنامه دهخداچهچهه . [ چ َ چ َ ه َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. در 88هزارگزی شمال باختری مشهد و 3هزارگزی شمال خاوری رادکان واقع است ، جلگه و معتدل است ، 88 ت
چهچههلغتنامه دهخداچهچهه . [ چ َ چ َ ه َ ] (اِخ ) مرکز دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز. در 85هزارگزی جنوب خاوری کلات واقع است . دامنه و معتدل و 240 تن سکنه دارد. از رودخانه آبیاری میشود. محصولش غلات و بنشن است . شغل اهالی
چهچههلغتنامه دهخداچهچهه . [ چ َ چ َ ه َ ] (اِخ ) نام رودی است در مشرق مهنه در شمال شرقی طوس به خراسان .
چهچههلغتنامه دهخداچهچهه . [ چ َ چ َ ه َ ](اِخ ) دوست محمد. نام توپچی نصرالله میرزا فرزند نادرشاه افشار بوده است . (مجمل التواریخ گلستانه ص 19).
چهچهه زدنلغتنامه دهخداچهچهه زدن . [ چ َ چ َ ه َ / ه ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) خواندن بلبل و قناری . خواندن بلبل و سایر پرندگان خوش آواز. نشید برکشیدن . رجوع به چهچه زدن شود.
چهچههلغتنامه دهخداچهچهه . [ چ َ چ َ ه َ ] (اِخ ) از مزارع میان ولایت شهر مقدس است . قدیم النسق در شش فرسخی شهر واقع است . سکنه اش سی خانوار و تیموری میباشند. از آب قنات مشروب می شود، هوایش معتدل است . (مرآت البلدان ج 4 ص 300).
چهچههلغتنامه دهخداچهچهه . [ چ َ چ َ ه َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. در 88هزارگزی شمال باختری مشهد و 3هزارگزی شمال خاوری رادکان واقع است ، جلگه و معتدل است ، 88 ت
چهچههلغتنامه دهخداچهچهه . [ چ َ چ َ ه َ ] (اِخ ) مرکز دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز. در 85هزارگزی جنوب خاوری کلات واقع است . دامنه و معتدل و 240 تن سکنه دارد. از رودخانه آبیاری میشود. محصولش غلات و بنشن است . شغل اهالی
چهچههلغتنامه دهخداچهچهه . [ چ َ چ َ ه َ ] (اِخ ) نام رودی است در مشرق مهنه در شمال شرقی طوس به خراسان .