چپاتی

čapāti

معنی

نوعی نان نازک که خمیر آن را با کف دست پهن کرده و بر روی تابه می‌اندازند تا بپزد.

جست‌وجوی دقیق

چپاتی

لغت‌نامه دهخدا

چپاتی . [ چ َ ] (اِ) مخفف «چاپاتی » است که نان تنک فطیر باشدکه بر روی تابه پزند. (برهان ). نان تنک فطیر که بدست پهن ساخته بپزند. (آنندراج ). منسوب به «چپات » که در فارسی تپانچه را گویند، چون ضرب دست به نسبت کلیچه زیاده میخواهد لهذا «چپاتی » گفتند. (آنندراج ) (غیاث ). چاپاتی .

چپاتی

فرهنگ فارسی عمید

نوعی نان نازک که خمیر آن را با کف دست پهن کرده و بر روی تابه می‌اندازند تا بپزد.

جست‌وجوی هم‌آوا

هتی هتی

گویش مازنی

به این شکل – به این گونه

حثی

لغت‌نامه دهخدا

حثی . [ ح َث ْی ْ ] (ع مص ) حثو. تحثاء. پاشیدن خاک . خاک پاشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). || ریخته و پاشیده شدن خاک . (منتهی الارب ). نشستن خاک . || عطای اندک دادن . (زوزنی ).

حثی

لغت‌نامه دهخدا

حثی . [ ح ُ ثا] (ع اِ) ج ِ حُثوة. (منتهی الارب ). پاره ها از خاک .

حتی

لغت‌نامه دهخدا

حتی ٔ. [ ح َ ] (ع اِ) پِسْت مُقل . (منتهی الارب ). || ثمر مقل .

حتی

لغت‌نامه دهخدا

حتی . [ ح َت ْ تا ] (اِخ ) نام کوهی از عمان یا جبلة. (معجم البلدان از خط ابن مختار از خط وزیر مغربی ).

جست‌وجوی متن

چاپاتی

فرهنگ فارسی عمید

= چپاتی

شاباتی

فرهنگ فارسی عمید

= چپاتی

چاپاتی

لغت‌نامه دهخدا

چاپاتی . (اِ) نان فطیر نازک باشد که خمیر آن را با دست پهن سازند و بر روی تابه پزند. (برهان ). نانی لطیف که بتازیش «رغیف » خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). و رجوع به چپاتی شود : غلام کنجد کاکی و قبه های تنک رهی ّ چهره ٔ چاپاتی ولب گرده .<p class=

نان

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: حرکت گندم، لواش، سنگک، تافتون، بربری، جو نان قندی، شیرمال، کماج باگت، پیتا، لوف، گرد، همبرگری، بریده، نان تُست، اسلایس نانسبوس‌دار، نان جو، رژیمی بولکی، پنجه‌کش نان ماشینی (تنوری، سفید، ساندویچی) ساج، چپاتی، شاباطی

درپیوند

بیشتر بدانید

چپاتی

čapāti

معنی

جست‌وجوی دقیق

چپاتی

لغت‌نامه دهخدا

چپاتی

فرهنگ فارسی عمید

جست‌وجوی هم‌آوا

هتی هتی

گویش مازنی

حثی

لغت‌نامه دهخدا

حثی

لغت‌نامه دهخدا

حتی

لغت‌نامه دهخدا

حتی

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی متن

چاپاتی

فرهنگ فارسی عمید

شاباتی

فرهنگ فارسی عمید

چاپاتی

لغت‌نامه دهخدا

نان

فرهنگ فارسی طیفی