چپدانلغتنامه دهخداچپدان . [ چ ِ ] (اِ) بمعنی چپداز است که سرموزه باشد. (برهان ) (آنندراج ). جرموق و سرموزه و چپدار. (ناظم الاطباء). رجوع به چپدار و چپداز و چپلان شود.
چپلانلغتنامه دهخداچپلان . [ چ َ ] (اِ) جرموق و سرموزه و چپدار و کفشی که بالای موزه پوشند. (ناظم الاطباء). چپداز. چپدان . رجوع به چپدار و چپداز و چپدان شود.
چپدازلغتنامه دهخداچپداز. [ چ ِ ] (اِ) چپدار. چپدان . سرموزه را گویند، و آن کفشی باشد که مردم ماورأالنهر از بالای موزه پوشند. بعربی جرموق خوانند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به چپدار و چپلان و چپدان شود.
سرموزهفرهنگ فارسی عمیدکفشی که در قدیم روی موزه به پا میکردند و بیشتر در ماوراءالنهر معمول بوده؛ چپدار؛ چپذار؛ چپدان؛ خارکش.