چپینلغتنامه دهخداچپین . [ چ ُ / چ َپ ْ پی ] (اِ) طبقی باشد از بید بافته . (فرهنگ اسدی ). سله ای باشد که از بید بافند چون طبقی . (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی چ اقبال ). طبقی را گویند که از چوب بید و امثال آن بافند. (برهان ) (آنندراج ). طبقی که از ترکه های بید و مانن
چپینفرهنگ فارسی عمیدظرفی که از شاخههای نازک درخت میبافند؛ سله؛ سبد: ◻︎ بگسترد کرباس و چپّین نهاد / براو ترّه و نان کشکین نهاد (فردوسی: ۸/۴۵۶).
نواخترnova, Nواژههای مصوب فرهنگستانستارۀ متغیری که بهطور ناگهانی روشنایی آن به اندازۀ 10 تا 12 قدر افزایش مییابد
فشردهساز پُرفشارhigh-pressure compressor, HPC, HP compressor, N2 compressor, N2, high-speed compressor, N3واژههای مصوب فرهنگستانردیفهای پایانی پرههای فشردهساز در موتورهای توربینی چندمحوره که بهوسیلة پرههای توربین فشارقوی با سرعت بسیار زیاد به حرکت درمیآیند
چپینیلغتنامه دهخداچپینی . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سراسکند شهرستان تبریز، که در 9هزارگزی جنوب سراسکند، در مسیر خط آهن مراغه به میانه واقع شده . کوهستانی و معتدل است و 287 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه ، محصولش غلات
چبینلغتنامه دهخداچبین . [ چ ُ / چ َب ْ بی ] (اِ) طبقی را گویند که از چوب بید بافته باشند. (برهان ) (جهانگیری ). طبقی که از چوب بافته باشند. (انجمن آرا) (آنندراج ). طبقی که از شاخه های باریک درخت بید سازند. جبین . چپین . سبد. طبق . سله :</span
کعدللغتنامه دهخداکعدل . [ ک ِ دَ ] (ع اِ) کوبین . سله ٔ روغن . زنبیل روغن . چپین . (دهار). ج ، کعادل . (این لغت در مآخذ دیگر نیست و در برهان ذیل کوبین ، معدل آمده است و آنهم در لغتها دیده نشد).
چپینیلغتنامه دهخداچپینی . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سراسکند شهرستان تبریز، که در 9هزارگزی جنوب سراسکند، در مسیر خط آهن مراغه به میانه واقع شده . کوهستانی و معتدل است و 287 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه ، محصولش غلات