چیرگیلغتنامه دهخداچیرگی . [ رَ / رِ] (حامص ) حالت و چگونگی چیره . چیره بودن . چیر بودن .غلبه . تسلط. قهر. سیطره . استیلاء. پیروزی . تفوق . برتری . دست . ید. (یادداشت مؤلف ). زبردستی : چوآمد به تخت اندرون تیرگی گرفتند ترکان برآن
چیرگیdominance 2واژههای مصوب فرهنگستانچیره بودن یک گونه بر اجتماع زیستی ازلحاظ اندازه و پوشش و فراوانی
چیرگیدیکشنری فارسی به انگلیسیcommand, dominance, dominantly, domination, forte, hand, hegemony, manship _, mastery, predominance, preponderance, preponderancy, reign, superiority, supremacy, sway, victory
روروro-ro, roll-on roll-offواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بارگیری و تخلیه که در آن بار بر روی وسایل چرخدار ازطریق شیبراهه به کشتی وارد یا از آن خارج میشود
موج ریلیRayleigh wave, R waveواژههای مصوب فرهنگستاننوعی موج سطحی که موجب حرکت پسرونده و بیضیوار ذرات در محیط میشود
چیرگی کردنلغتنامه دهخداچیرگی کردن . [ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دلاوری کردن . شجاعت از خود نشان دادن : بدان کس دهم چیز او را که چیزاز او بستد و چیرگی کرد نیز. فردوسی .چیرگی کردن در شعر ذیل از فرخی شاید
چیرگی اطلاعاتیinformation dominanceواژههای مصوب فرهنگستانسطحی از برتری اطلاعاتی که توان استفاده از سامانهها و امکانات اطلاعاتی را در جهت دستیابی به مزیت عملیاتی نبرد فراهم میکند
چیرگی انتهاییapical dominanceواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن جوانۀ انتهایی از رشد جوانههای جانبی جلوگیری کند
چیرگی کردنلغتنامه دهخداچیرگی کردن . [ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دلاوری کردن . شجاعت از خود نشان دادن : بدان کس دهم چیز او را که چیزاز او بستد و چیرگی کرد نیز. فردوسی .چیرگی کردن در شعر ذیل از فرخی شاید
چیرگی اطلاعاتیinformation dominanceواژههای مصوب فرهنگستانسطحی از برتری اطلاعاتی که توان استفاده از سامانهها و امکانات اطلاعاتی را در جهت دستیابی به مزیت عملیاتی نبرد فراهم میکند
چیرگی انتهاییapical dominanceواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن جوانۀ انتهایی از رشد جوانههای جانبی جلوگیری کند