چینه دادنلغتنامه دهخداچینه دادن . [ ن َ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) دانه دادن به مرغ . دادن ِ دان . غذا دادن به طیور از حبوب و شبه آن : زق ؛ چینه دادن مرغ بچه را بمنقار. (تاج المصادر بیهقی ). عدار؛ چینه دادن مرغ بچه را به منقار. (تاج المصادر بیهقی ). زغل ؛ چینه دادن مرغ
ابعاد نهاییfinished size, neat size, finished measure, net measure, net size, target sizeواژههای مصوب فرهنگستانابعاد چوب پس از ماشینکاری
سحابی نِی ـ آلنNey-Allen Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانچشمۀ گستردهای از گسیل فروسرخ که در سحابی جبار و در نزدیکی ذوزنقه واقع شده است
معادلۀ یونی نهاییnet ionic equationواژههای مصوب فرهنگستانمعادلۀ شیمیایی یک واکنش در محلول که در آن یونهای تماشاچی یا ناظر حذف شدهاند تا تغییر شیمیایی واقعی را نشان دهند
چینهلغتنامه دهخداچینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) اسم است از کلمه ٔ چین (از مصدر چیدن ) در مقام تخصیص نوع از جنس . رجوع به چین شود.- خارچینه ؛ خارچین . ابزار خارکن .- موچینه ؛ موچین . آلت کندن موی از رخسار.<b
چینهلغتنامه دهخداچینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) چنه . دانه ٔ مرغان . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). دانه ای که مرغان خورند. (غیاث اللغات ). علف مرغ بود. (اوبهی ). دانه که مرغان خورند. آنچه از دانه و جز آن که مرغ به منقار از زمین چیند. (یادداشت مؤلف ). در تداول
چینهفرهنگ فارسی عمید۱. دانهای که پرندگان میخوردند.۲. نوعی دیوار گِلی که سنگ و آجر در آن به کار نمیرود و لایههای آن را تکهتکه بر روی هم میچینند.۳. هر لایه از دیوار گِلی؛ دای.۴. (زمینشناسی) هر طبقه از زمین که از لحاظ آثار و بقایا مربوط به یک دوره است.
خرچینهلغتنامه دهخداخرچینه . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) شانه ٔ مرغ . تاج مرغ . (از ناظم الاطباء). تاج خروس و امثال آن . (از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ).
چینهلغتنامه دهخداچینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) اسم است از کلمه ٔ چین (از مصدر چیدن ) در مقام تخصیص نوع از جنس . رجوع به چین شود.- خارچینه ؛ خارچین . ابزار خارکن .- موچینه ؛ موچین . آلت کندن موی از رخسار.<b
چینهلغتنامه دهخداچینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) چنه . دانه ٔ مرغان . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). دانه ای که مرغان خورند. (غیاث اللغات ). علف مرغ بود. (اوبهی ). دانه که مرغان خورند. آنچه از دانه و جز آن که مرغ به منقار از زمین چیند. (یادداشت مؤلف ). در تداول
خارچینهلغتنامه دهخداخارچینه . [ ن َ/ ن ِ ] (اِ مرکب ) موچینه . منقاش سر تراشان . (آنندراج ) (برهان قاطع). موی چین . منتاش . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 378). || سرهای دو انگشت دو ناخن سبابه و ابهام را