ژاندارملغتنامه دهخداژاندارم . (فرانسوی ، اِ) کلمه ای است فرانسوی مستعمل در زبان فارسی اخیر که در اصطلاح امروز بمعنی فردی از امنیه و پلیس خارج شهر است .
ژاندارمفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِمر.) سربازی که مأمور حفظ نظم و راه ها و جاده های خارج از شهر می باشد. امنیه ، ضبطیه .
اندرهم گشادنلغتنامه دهخدااندرهم گشادن . [ اَ دَ هََ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) مرج . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ).
تری و اندروملغتنامه دهخداتری و اندروم . [ ] (اِخ ) حاکم نشین تروانکر - کوشن (یکی از نواحی جنوبی هند) است . و رجوع به تروانکر - کوشن در همین لغت نامه شود.
ژاندارمریلغتنامه دهخداژاندارمری . [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) کلمه ای است فرانسوی که در زبان فارسی اخیر بمعنی اداره ٔ امور وظایف ژاندارمها بکار میرود.
ژاندارمریفرهنگ فارسی عمیدادارهای که عهدهدار حفظ نظم و آرامش و اجرای قوانین و مقررات در روستاها و راههای خارج شهر است؛ ادارۀ امنیه.
ژاندارمریفرهنگ فارسی معین(مِ) [ فر. ] (اِمر.) اداره ای که مأمور حفظ و تأمین راه ها و امنیت خارج از شهرها است .
ژاندارمریلغتنامه دهخداژاندارمری . [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) کلمه ای است فرانسوی که در زبان فارسی اخیر بمعنی اداره ٔ امور وظایف ژاندارمها بکار میرود.
ژاندارمریفرهنگ فارسی عمیدادارهای که عهدهدار حفظ نظم و آرامش و اجرای قوانین و مقررات در روستاها و راههای خارج شهر است؛ ادارۀ امنیه.
ژاندارمریفرهنگ فارسی معین(مِ) [ فر. ] (اِمر.) اداره ای که مأمور حفظ و تأمین راه ها و امنیت خارج از شهرها است .