کیارالغتنامه دهخداکیارا. [ ک َ ] (اِ) اندوه و ملالت . (فرهنگ رشیدی ) (برهان ) (ناظم الاطباء). اندوه و ملال . (آنندراج ). || تیرگی روی باشد به سبب گلو فشردن و خفه کردن ، یا چیزی بسیار خوردن ، و آن را به عربی کلفت گویند. (برهان ) (آنندراج ). || تاسه . (صحاح الفرس ). به معنی تاسه هم آمده است ، و
کارگیالغتنامه دهخداکارگیا. (ص مرکب ، اِ مرکب ) کارکیا. به معنی پادشاه و وزیر و کارفرما و کاردان باشد و هر یک از عناصر اربعه را نیز گفته اند. (برهان ). و رجوع به کارکیا شود.
کاریالغتنامه دهخداکاریا. (اِخ ) کاری . کاریه . سرزمینی است در جنوب غربی آسیای صغیر در کرانه ٔ دریای اژه که جزء قلمرو هخامنشیان بوده و جنگجویان آن جزء سپاهیان ایران بشمار میرفتند. (فرهنگ ایران باستان ،بخش نخست نگارش استاد پورداود، حاشیه ٔ ص 327). یکی از شهربانی