کارشکنیلغتنامه دهخداکارشکنی . [ ش ِ ک َ ] (حامص مرکب ) ممانعت از پیشرفت کار. || بهتان و افتراء. (ناظم الاطباء). سعایت . اخلال در امر. موانع برای پیشرفت کاری ایجاد کردن و با کردن صرف شود.
کارشکنی کردنلغتنامه دهخداکارشکنی کردن . [ ش ِ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بهتان زدن و افترا زدن و رسوا کردن و مانع شدن از پیشرفت کار. (ناظم الاطباء). مانعها بچاره و حیله برای پیش نرفتن کار کسی بکار بردن .
کارشکنی کردنلغتنامه دهخداکارشکنی کردن . [ ش ِ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بهتان زدن و افترا زدن و رسوا کردن و مانع شدن از پیشرفت کار. (ناظم الاطباء). مانعها بچاره و حیله برای پیش نرفتن کار کسی بکار بردن .
کارشکنی کردنلغتنامه دهخداکارشکنی کردن . [ ش ِ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بهتان زدن و افترا زدن و رسوا کردن و مانع شدن از پیشرفت کار. (ناظم الاطباء). مانعها بچاره و حیله برای پیش نرفتن کار کسی بکار بردن .