کافه رستورانلغتنامه دهخداکافه رستوران . [ ف ِ رِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) جای عمومی برای صرف غذا و نوشابه . رجوع به رستوران شود.
کافه رستورانفرهنگ فارسی معین( ~ . رِ) [ فر. ] (اِمر.) محلی که در آن غذا، مشروب ، چای و قهوه صرف کنند.
قافیهلغتنامه دهخداقافیه . [ ی َ / ی ِ ] (ع اِ) مشتق از قفو. (آنندراج ). پس گردن . (منتهی الارب ) (بحر الجواهر). || ازپی رونده . (آنندراج ): اتیته علی قافیته ؛ ای علی اثره . || پس آوند . سرواده . (ناظم الاطباء). در اصطلاح عبارت است از مجموع آنچه تکرار یابد در ا
کوفهلغتنامه دهخداکوفه . [ ف َ ] (اِخ ) شهر اکبر عراق که قبةالاسلام و دار هجرت مسلمانان است و سعدبن ابی وقاص آنجا را بنا کرد. (از منتهی الارب ). نام شهری در عراق عرب در کنار رود فرات که در زمان خلیفه ٔ دویم رضی اﷲ عنه بناشده بود. (ناظم الاطباء). نام ناحیه ٔ کوفه به زمان ساسانیان سورستان بوده ا
کوفةلغتنامه دهخداکوفة. [ ف َ ] (ع اِ) ریگ توده ٔ سرخ گرد یا هر ریگ توده ٔ سنگریزه آمیز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || عیب . و گویند: لیست به کوفة و توفة. (منتهی الارب ): لیست به کوفة و توفة؛ یعنی در آن عیبی نیست . (از اقرب الموارد).
کوفیهلغتنامه دهخداکوفیه . [ فی ی َ / ی ِ ](ص نسبی ) مؤنث کوفی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوفی شود. || (اِ) دستار چهارگوشه که مردان عرب بر سر خود نهند و عقال را بر سر آن اندازند. (فرهنگ فارسی معین ). چیزی است که تازیان بر سر نهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخد
کویفةلغتنامه دهخداکویفة. [ ک ُ وَ ف َ ] (اِخ ) جایی است نزدیک به کوفه منسوب به سوی بن عمر،بدان جهت که او در آن جای فرودآمده . (منتهی الارب ).
غذاخوریفرهنگ فارسی معین( ~ . خُ) [ ع - فا. ] (اِمر.) مکانی معمولاً سرپوشیده برای خوردن غذا (کافه ، رستوران و...).
کافهلغتنامه دهخداکافه . [ ف ِ ] (فرانسوی ، اِ) قهوه . میوه ٔ درخت قهوه . || قهوه خانه ، جای عمومی برای نشستن و صرف قهوه و چای و غیره . رجوع به قهوه خانه شود.
شکافهلغتنامه دهخداشکافه . [ ش ِ / ش َ ف َ / ف ِ ] (اِ) زخمه ٔمطربان که بدان بربط و چغانه و مانند اینها نوازند.(فرهنگ اوبهی ). مضراب و چوبی که بدان ساز نوازند. (از برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ ج
سکافهلغتنامه دهخداسکافه . [ س ِ ف َ / ف ِ ] (ع اِمص ) کفشگری . (منتهی الارب ) (دهار) (اقرب الموارد).
سکافهلغتنامه دهخداسکافه . [ س ُ ف َ / ف ِ ] (اِ) به معنی سکافره که مضراب سازنده ها باشد. (برهان ). رجوع به شکافه و سکافره شود.
کافهلغتنامه دهخداکافه . [ ف ِ ] (فرانسوی ، اِ) قهوه . میوه ٔ درخت قهوه . || قهوه خانه ، جای عمومی برای نشستن و صرف قهوه و چای و غیره . رجوع به قهوه خانه شود.