ترجمه مقاله

کالبد

kālbo(a)d

۱. طرحی که چیزی در آن شکل می‌گیرد؛ قالب؛ تن؛ بدن.
۲. [قدیمی] قالبی برای ساختن خشت و آجر: ◻︎ از تن چو برفت جان پاک من و تو / خشتی دو نهند بر مغاک من و تو ـ و آنگاه برای خشت گور دگران / در کالبدی کشند خاک من و تو (خیام: ۱۰۳).

۱. بدن، پیکر، تن، تنه، جسم
۲. قالب
۳. جسد، لاش، نعش
۴. شکل، صورت، هیئت ≠ نفس

ترجمه مقاله