کامرانیلغتنامه دهخداکامرانی . (حامص مرکب ) سعادت و اقبال . نیک بختی و بختیاری و بهره مندی . (ناظم الاطباء). بمراد بودن : بنفزایدش کامرانی و گنج بود شادمان در سرای سپنج . فردوسی .ایا بحکم حق از بهر کامرانی توبخدمت تو کمر بسته آسمان
کامرانیفرهنگ مترادف و متضاد۱. خوشگذرانی، خوشی، عیاشی، کامجویی ۲. کامروایی، کامیابی ۳. سعادت، نیکبختی ≠ ناکامی
کامرانی یافتنلغتنامه دهخداکامرانی یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) غلبه و پیروزی یافتن . پیروز شدن : زهی بر خِرد یافته کامکاری زهی بر هنر یافته کامرانی . فرخی .گهی فرخ سروش آسمانی دلش دادی که یابی کامرانی .نظامی .<br
کامرانی کردنلغتنامه دهخداکامرانی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زندگانی کردن با عیش و عشرت از روی میل و خواهش . (ناظم الاطباء) : هر آنکو به ما شادمانی کندابر مردم او کامرانی کند. فردوسی .عالم که کامرانی وتن پروری کنداو خویشتن گم است کرا
کامرانیهلغتنامه دهخداکامرانیه . [ نی ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عزیزآباد بخش فهرج شهرستان بم . واقع در 19هزارگزی جنوب باختری فهرج . سه هزارگزی راه فرعی بم به برج اکرم . ناحیه ای است واقع در جلگه گرمسیری مالاریایی . دارای 168
کامرانیهلغتنامه دهخداکامرانیه . [ نی ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس واقع در 109هزارگزی شمال خاوری طبس ناحیه ای است واقع در جلگه . گرمسیر دارای 34 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند از قنات مشروب میشود محص
کامرانی یافتنلغتنامه دهخداکامرانی یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) غلبه و پیروزی یافتن . پیروز شدن : زهی بر خِرد یافته کامکاری زهی بر هنر یافته کامرانی . فرخی .گهی فرخ سروش آسمانی دلش دادی که یابی کامرانی .نظامی .<br
کامرانی کردنلغتنامه دهخداکامرانی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زندگانی کردن با عیش و عشرت از روی میل و خواهش . (ناظم الاطباء) : هر آنکو به ما شادمانی کندابر مردم او کامرانی کند. فردوسی .عالم که کامرانی وتن پروری کنداو خویشتن گم است کرا
کامرانیه و حصار بوعلیلغتنامه دهخداکامرانیه و حصار بوعلی . [ نی ی ِ وَ ح ِ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران . واقع در سه هزارگزی خاور تجریش کنار راه شوسه ٔ تجریش به اراج . ناحیه ای است واقع در دامنه ٔ سردسیر دارای 162 تن سکنه میباشد. تاتی فارسی زبانند.از قنات
کامرانی یافتنلغتنامه دهخداکامرانی یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) غلبه و پیروزی یافتن . پیروز شدن : زهی بر خِرد یافته کامکاری زهی بر هنر یافته کامرانی . فرخی .گهی فرخ سروش آسمانی دلش دادی که یابی کامرانی .نظامی .<br
کامرانیهلغتنامه دهخداکامرانیه . [ نی ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عزیزآباد بخش فهرج شهرستان بم . واقع در 19هزارگزی جنوب باختری فهرج . سه هزارگزی راه فرعی بم به برج اکرم . ناحیه ای است واقع در جلگه گرمسیری مالاریایی . دارای 168
کامرانی کردنلغتنامه دهخداکامرانی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زندگانی کردن با عیش و عشرت از روی میل و خواهش . (ناظم الاطباء) : هر آنکو به ما شادمانی کندابر مردم او کامرانی کند. فردوسی .عالم که کامرانی وتن پروری کنداو خویشتن گم است کرا
کامرانیه و حصار بوعلیلغتنامه دهخداکامرانیه و حصار بوعلی . [ نی ی ِ وَ ح ِ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران . واقع در سه هزارگزی خاور تجریش کنار راه شوسه ٔ تجریش به اراج . ناحیه ای است واقع در دامنه ٔ سردسیر دارای 162 تن سکنه میباشد. تاتی فارسی زبانند.از قنات
کامرانیهلغتنامه دهخداکامرانیه . [ نی ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس واقع در 109هزارگزی شمال خاوری طبس ناحیه ای است واقع در جلگه . گرمسیر دارای 34 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند از قنات مشروب میشود محص