کامشلغتنامه دهخداکامش . [ م ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از کامیدن . بکام بودن . در عیش و ناز و تنعم بسر بردن : نه دل بگرفت رامین را ز رامش نه ویسه سیرگشت از ناز و کامش . (ویس و رامین ).ز داد او همه مردم بکامش نشسته روز و شب با عیش و ر
کامشsex 2واژههای مصوب فرهنگستانفعالیتی که در آن افراد به بوسه و لمس اندامهای جنسی یکدیگر میپردازند و ممکن است نزدیکی جنسی را هم شامل شود
کامپشلغتنامه دهخداکامپش . [ پ ِ ] (اِخ ) بندر و شهری است در مکزیک بکنار خلیج مکزیک 31300 تن سکنه دارد. چوبهائی که در رنگرزی از آنها استفاده میشود در آنجا بعمل می آید.
بنه چقامیشلغتنامه دهخدابنه چقامیش . [ ب ُ ن َ چ ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول و دارای 200 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
کامشگرانلغتنامه دهخداکامشگران . [ م ِ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروه ٔ شهرستان سنندج . واقع در 23هزارگزی باختری قروه ویک هزارگزی جنوب شوسه ٔ قره سنندج . ناحیه ای است واقع در جلگه . سردسیر دارای 300 تن سکنه میبا
کامشدرمانگرsex therapistواژههای مصوب فرهنگستانروانپزشک یا درمانگر یا مددکار اجتماعی در حوزۀ ازدواج و خانواده که بهطور خاص برای کامشدرمانی تعلیم دیده است
کامشدرمانیsex therapyواژههای مصوب فرهنگستاندرمان اختلالات جنسی معمولاً شامل درمانهای روانشناختی یا روانپزشکی و درمانهای شناختیـ رفتاری همراه با درمان فراگیر مشکلات رابطهمحور و گاه مداخلات پزشکی با استفاده از دارو یا روشهای خاص
قرارگیری یکسویهlateral coital positionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قرارگیری چندمرحلهای که مسترز و جانسون بهعنوان یک روش کامشدرمانی پیشنهاد کردند
کامگیری یکشبهone night standواژههای مصوب فرهنگستانرابطهای که در آن کامش صرفاً در یک نوبت و غالباً در شب است و بعد از آن ادامه پیدا نمیکند
کامشگرانلغتنامه دهخداکامشگران . [ م ِ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروه ٔ شهرستان سنندج . واقع در 23هزارگزی باختری قروه ویک هزارگزی جنوب شوسه ٔ قره سنندج . ناحیه ای است واقع در جلگه . سردسیر دارای 300 تن سکنه میبا
کامش مقعدیanal sexواژههای مصوب فرهنگستاننزدیکی جنسی ازطریق مقعد که بین دو مرد یا یک مرد و زن صورت میگیرد
کاراکامشلغتنامه دهخداکاراکامش . [ م ُ ] (اِخ ) در تورات : کارمکیش [ ک َ ] آمده . ناحیه ای در ساحل فرات که دولت هیت (هتی ، ختی ) پس از پتریوم آنجا را پایتخت قرار داد. (ایران باستان ج 1 ص 49).
خوابکامشsexomania, sleep sexواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن فرد در خواب دست به رفتار جنسی میزند یا واقعاً درگیر کامش با شریک جنسی خود میشود
اوجکامشorgasm 1واژههای مصوب فرهنگستانبالاترین نقطه برانگیختگی جنسی که با احساس لذت شدید و اغلب با انزال و خروج منی در جنس مذکر و انقباضات زهراهی در جنس مؤنث همراه است
اختلالات اوجکامشorgasmic disordersواژههای مصوب فرهنگستانهریک از اختلالات مربوط به میل جنسی یا تغییرات روانکاراندامشناختی در چرخۀ پاسخ جنسی که سبب فشار روانی منفی و مشکلات فردی میشود