کاهش

kāheš

معنی

کمی‌؛ کم‌شدگی.

مترادف

افت، تخفیف، تفریق، تقلیل، کاست، کاستی، کسر، نقص، نقصان ≠ افزایش

جست‌وجوی دقیق

کاهش

لغت‌نامه دهخدا

کاهش . [ هَِ ] (اِمص ) (از: کاه ، ریشه ٔ کاهیدن = کاستن + ش اسم مصدر). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). کم شدن و نقصان پذیرفتن . (برهان ). کمی . مقابل افزایش : چو افزون کنی کاهش افزون بودز سستی دل مرد پرخون بود. فردوسی .<br

کاهش

فرهنگ فارسی عمید

کمی‌؛ کم‌شدگی.

کاهش

دیکشنری فارسی به عربی

استخفاف , اهدا , تخفيض , خصم , نقصان , هبوط , هدوء

کاهش

دیکشنری فارسی به انگلیسی

abatement, alleviation, allowance, cut, decline, decrease, depletion, diminution, drop, drop-off, fall, lapse, loss, mitigation, reduction, relief, remission, retrenchment, slowdown, slump, step-down, subtraction

کاهش

دیکشنری فارسی به ترکی

azalma, eksilme

جست‌وجوی هم‌آوا

برشکاری قوسی کربنی

carbon arc cutting, CAC

واژه‌های مصوب فرهنگستان

نوعی برشکاری قوسی که در آن از الکترود کربنی استفاده می‌شود

برشکاری قوسی هواکربنی

air carbon arc cutting, CAC-A, AC-A

واژه‌های مصوب فرهنگستان

نوعی برشکاری قوسی که در آن گرمای حاصل از الکترود کربنی و فلز، با دمیدن هوای فشرده و زدودن فلز مذاب ایجاد می‌شود

پایی کاهش

soft pedal, una corda

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پایی سمت چپ پیانو که باعث کاهش شدت صدا می‌شود

پتانسیل کاهش

reduction potential

واژه‌های مصوب فرهنگستان

مقدار اُفت پتانسیل هنگامی‌که یک اتم یا آنیون یا کاتیون در یک برق‌کاف در حالت استاندارد الکترون می‌گیرد

آهنگ کاهش

lapse rate

واژه‌های مصوب فرهنگستان

میزان کاهش هر متغیر جوّی به ازای واحد ارتفاع

جست‌وجوی مشابه

کاهشگر

دیکشنری فارسی به انگلیسی

decliner, drag, reducer

کاهش 1

LEZ

واژه‌های مصوب فرهنگستان

← محدودة کاهش آلودگی هوای شهر

کاهش 2

reduction 3

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واکنشی شیمیایی که در آن عنصری الکترون بگیرد و به‌این‏ترتیب ظرفیت مثبت آن کاهش یابد

خاک‌ورزی کاهشی

reduced tillage

واژه‌های مصوب فرهنگستان

نوعی خاک‌ورزی که در آن با استفاده از بعضی از عملیات کاشت، خاک‌ورزی ثانویه کاهش می‌یابد یا به‌کلی حذف می‌شود

دنبالۀ کاهشی

descending sequence

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دنباله‌ای از عناصر در یک مجموعۀ جزئی‌مرتب به‌طوری‌که هر عضو دنباله نابیشتر از عضو قبلی باشد

جست‌وجوی متن

decrements

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کاهش می یابد، کاهش، میزان کاهش، ضایعات، کاستن پلهای، کهنگی، خمود

scale down

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کاهش تدریجی، کاهش، به نسبت ثابت

disinflation

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تورم تورم، کاهش تورم، کاهش ورم

devaluations

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کاهش ارزش، تنزل قیمت پول، کاهش

devaluation

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کاهش ارزش، تنزل قیمت پول، کاهش

جست‌وجوی هم‌آغاز

کاهش دادن بحران

دیکشنری فارسی به عربی

تخفيف الأزمة

کاهش فعالیت

دیکشنری فارسی به عربی

رکود

کاهش دادن

دیکشنری فارسی به عربی

قلل

کاهش ارزش موجودی ها در اثر استهلاک

دیکشنری فارسی به انگلیسی

write-down

کاهش بها

دیکشنری فارسی به انگلیسی

discount

جست‌وجوی هم‌قافیه

دوربین‌های محدودة کاهش

low emission zone cameras

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دوربین‌هایی که به ‌وسیلة آنها محدودة کاهش پایش می‌شود

دیدکاهش

dazzling

واژه‌های مصوب فرهنگستان

کوری موقت حسگر یا سلاح براثر بیش‌باری ناشی از تابش الکترومغناطیسی شدید

پایی کاهش

soft pedal, una corda

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پایی سمت چپ پیانو که باعث کاهش شدت صدا می‌شود

پتانسیل اُکسایش‌ـ کاهش

oxidation-reduction potential, redox potential, half-cell potential 1,electromotive force 1, emf

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پتانسیل نسبی یک واکنش برق‌شیمیایی/ الکتروشیمیایی در وضعیت جریان صفر

پتانسیل کاهش

reduction potential

واژه‌های مصوب فرهنگستان

مقدار اُفت پتانسیل هنگامی‌که یک اتم یا آنیون یا کاتیون در یک برق‌کاف در حالت استاندارد الکترون می‌گیرد

ترجمه مقاله