کاورسلغتنامه دهخداکاورس . [وَ ] (اِ) جاورس . (فهرست مخزن الادویه ). گاورس . (ناظم الاطباء). نوعی از غله که به هندی چینه گویند و آن ریزه و باریک باشد. (آنندراج ). رجوع به گاورس شود.
کهریزلغتنامه دهخداکهریز. [ ک َ ] (اِ) کاریز و قنات و مجرای آب در زیرزمین . (از ناظم الاطباء). کاریز. کاهریز. قنات . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون از دور یکی رابدیدی ، اعلام کردی جمله در کهریزها و میان ریگ پنهان شدندی . (تاریخ غازان ص 24
کهریزلغتنامه دهخداکهریز. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از بخش هرسین است که در شهرستان کرمانشاهان واقع است و 105 تن سکنه دارد. در دو محل به فاصله ٔ یک هزار گز واقع و به کهریز کرداهری و کیقبادی مشهور است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).<b
کهریزلغتنامه دهخداکهریز. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان انزل است که در بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع است و 1040 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کهریزلغتنامه دهخداکهریز. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایردموسی است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و 164 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کهریزلغتنامه دهخداکهریز. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایردموسی است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و 329 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کاورسهلغتنامه دهخداکاورسه . [وَ س َ / س ِ ] (اِ) گاورسه . (ناظم الاطباء). هر چیز ریزه و باریک که در خردی مشابه گاورس باشد. (غیاث ).- کاورسه کاری ؛ ریزه کاری و خرده کاری . (آنندراج ). دانه هایی هم چند گاورس در چیزی تعبیه کردن <span c
کاورسهلغتنامه دهخداکاورسه . [وَ س َ / س ِ ] (اِ) گاورسه . (ناظم الاطباء). هر چیز ریزه و باریک که در خردی مشابه گاورس باشد. (غیاث ).- کاورسه کاری ؛ ریزه کاری و خرده کاری . (آنندراج ). دانه هایی هم چند گاورس در چیزی تعبیه کردن <span c