کبوترفرهنگ فارسی عمیدنام عمومی گروهی از پرندگان با سر کوچک، گردن کوتاه، و پرهای انبوه که انوع اهلی آن برای نمایش و تفریح یا بردن نامه استفاده میشود.⟨ کبوتر نامهبر: نوعی کبوتر که اندکی درشتتر از کبوتر اهلی است و او را برای رساندن نامهها پرورش میدهند.⟨ کبوتر چاهی: (زیستشناسی) نوعی کبوتر با پرها
کبوترلغتنامه دهخداکبوتر. [ ک َ ت َ ] (اِ) کفتر. کبتر. (ناظم الاطباء). حمام . (دهار) (فهرست مخزن الادویه ). کوتر. کفتر. حمامه . (آنندراج ). نامه بر. (یادداشت مؤلف ). عَفْد. و رقاء. سعدانه . صُلْصُلَة. (منتهی الارب ). و رقاء.(منتهی الارب ). کُوتَر مخفف و کفتر مبدل کبوترست . صحرائی ، معلقی ، زره
کرک بازلغتنامه دهخداکرک باز. [ ک َ رَ / ک رْ رَ ] (نف مرکب ) کرک بازنده . که کرک پرورد همچون کبوتر باز و جز آن . رجوع به کرک شود.
کبوتر گرفتنلغتنامه دهخداکبوتر گرفتن . [ ک َ ت َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کبوتر شکار کردن . کبوتر زدن . بدست آوردن کبوتر. در اختیار آوردن کبوتر : باز اگر چند کبوتر گیردباز را هم به کبوتر گیرند. خاقانی .- به کبوتر گرفتن </sp
بازفرهنگ فارسی عمیدپرندهای شکاری، با منقار خمیده، چنگالهای قوی، و پرهای قهوهای سیر که بیشتر در کوهها به سر میبرد و در قدیم آن را برای شکار کردن جانوران تربیت میکردند: ◻︎ کند همجنس با همجنس پرواز / کبوتر با کبوتر باز با باز (نظامی۲: ۲۰۹).⟨ باز خشین: (زیستشناسی) [قدیمی] نوعی باز تیرهرنگ با چشمهای س
هم جنسلغتنامه دهخداهم جنس . [ هََ ج ِ ] (ص مرکب ) دو چیز که از یک جنس ساخته شده باشند. || دو کس که دارای صفات روحی یکسان باشند. متناسب . هم خو : خورشید به جستجوی همجنسی پیمود هزار دور و هم فرد است . خاقانی .همجنس در عدم طلب اینجا مجو
کبوترفرهنگ فارسی عمیدنام عمومی گروهی از پرندگان با سر کوچک، گردن کوتاه، و پرهای انبوه که انوع اهلی آن برای نمایش و تفریح یا بردن نامه استفاده میشود.⟨ کبوتر نامهبر: نوعی کبوتر که اندکی درشتتر از کبوتر اهلی است و او را برای رساندن نامهها پرورش میدهند.⟨ کبوتر چاهی: (زیستشناسی) نوعی کبوتر با پرها
کبوترلغتنامه دهخداکبوتر. [ ک َ ت َ ] (اِ) کفتر. کبتر. (ناظم الاطباء). حمام . (دهار) (فهرست مخزن الادویه ). کوتر. کفتر. حمامه . (آنندراج ). نامه بر. (یادداشت مؤلف ). عَفْد. و رقاء. سعدانه . صُلْصُلَة. (منتهی الارب ). و رقاء.(منتهی الارب ). کُوتَر مخفف و کفتر مبدل کبوترست . صحرائی ، معلقی ، زره
خرکبوترلغتنامه دهخداخرکبوتر. [ خ َ ک َ ت َ ] (اِ مرکب ) ورشان . کبوتر باطوق . کبوتر دستی . (زمخشری ). کبوتر صحرائی . (آنندراج ). فاخته . (ناظم الاطباء).
سبز کبوترلغتنامه دهخداسبز کبوتر. [ س َ ک َ ت َ ] (اِخ ) کنایه از جبرئیل علیه السلام . (مجموعه ٔ مترادفات ص 106).
کبوترفرهنگ فارسی عمیدنام عمومی گروهی از پرندگان با سر کوچک، گردن کوتاه، و پرهای انبوه که انوع اهلی آن برای نمایش و تفریح یا بردن نامه استفاده میشود.⟨ کبوتر نامهبر: نوعی کبوتر که اندکی درشتتر از کبوتر اهلی است و او را برای رساندن نامهها پرورش میدهند.⟨ کبوتر چاهی: (زیستشناسی) نوعی کبوتر با پرها
کبوترلغتنامه دهخداکبوتر. [ ک َ ت َ ] (اِ) کفتر. کبتر. (ناظم الاطباء). حمام . (دهار) (فهرست مخزن الادویه ). کوتر. کفتر. حمامه . (آنندراج ). نامه بر. (یادداشت مؤلف ). عَفْد. و رقاء. سعدانه . صُلْصُلَة. (منتهی الارب ). و رقاء.(منتهی الارب ). کُوتَر مخفف و کفتر مبدل کبوترست . صحرائی ، معلقی ، زره