کبوترخانلغتنامه دهخداکبوترخان . [ ک َ ت َ ] (اِ مرکب ) برج حمام . برج کبوتر. کفترخان . کبوترخانه . باروگونه ای که کنند و در آن لانه های کبوتران سازند. (یادداشت مؤلف ). || در اصطلاح بنّایی سوراخها که در زیر حمام برای نقل حرارت سازند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به کبوترخانه شود.
کبوترخانلغتنامه دهخداکبوترخان . [ ک َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه در 24 هزارگزی جنوب تربت حیدریه و 20 هزارگزی خاور شوسه ٔ عمومی تربت به زاهدان . جلگه ای و معتدل است <span class="hl" d
باقرآباد کبوترخانلغتنامه دهخداباقرآباد کبوترخان . [ ق ِ دِ ک َ ت َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان حومه ٔ خاوری شهرستان رفسنجان که در 37 هزارگزی جنوب خاوری رفسنجان بر کنار راه شوسه ٔ کرمان به رفسنجان واقع است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).<b
کبوترخانهلغتنامه دهخداکبوترخانه . [ ک َ ت َ ن َ ] (اِخ ) دهی است میان نیشابور و سرخس در 24 فرسنگی راه مروالرود به شبرقان .رجوع به نزهةالقلوب مقاله سیم چ اروپا ص 175 شود.
کبوترخانهلغتنامه دهخداکبوترخانه . [ ک َ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی که برای کبوتران اهلی سازند. کبوترخان . وَردَه . (از یادداشت مؤلف ). آنجا که کبوتران خانه کنند. برج کبوتر. بنایی که به آشیانه ٔ کبوتر اختصاص دارد وآن معمولاً بصورت برجی باشد :
کبوترخانهفرهنگ فارسی معین( ~ . نِ یا نَ) (اِمر.) = کبوترخان : اتاقک یا برجی که کبوتر در آن آشیانه سازد.
دوبرجیفرهنگ فارسی معین(دُ بُ) (ص مر.) 1 - کبوتری که در کبوترخان مقیم نماند. 2 - کنایه از: زن بلهوس ، روسپی .
آدهلغتنامه دهخداآده . [ دَ / دِ ] (اِ)چوب بلند افقی که دو سر آن بر دو چوب افراشته و عمودی استوار کنند تا کبوتران و دیگر پرندگان بر آن نشینند. و آن را اَده بفتح همزه نیز گویند : فلک چو برج کبوتر کبوتران چو نجوم میان برج خط استو
عبداﷲآبادلغتنامه دهخداعبداﷲآباد. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مشیز شهرستان سیرجان . واقع در 6هزارگزی شمال باختری مشیز و 20هزارگزی خاور راه مالرو کبوترخان مشیز. ناحیه ای است کوهستانی سردسیر و <span class="h
کفترلغتنامه دهخداکفتر. [ ک َ ت َ ] (اِ) کبوتر را گویند وبه عربی حمام خوانند. (برهان ). کبتر. (یادداشت مؤلف ). کپتر. کوتر. (انجمن آرا) (آنندراج ) : چو سرما شود سخت لاغر شوندبه آواز مانند کفتر شوند. فردوسی (از انجمن آرا). - <spa
کبوترخانهلغتنامه دهخداکبوترخانه . [ ک َ ت َ ن َ ] (اِخ ) دهی است میان نیشابور و سرخس در 24 فرسنگی راه مروالرود به شبرقان .رجوع به نزهةالقلوب مقاله سیم چ اروپا ص 175 شود.
کبوترخانهلغتنامه دهخداکبوترخانه . [ ک َ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی که برای کبوتران اهلی سازند. کبوترخان . وَردَه . (از یادداشت مؤلف ). آنجا که کبوتران خانه کنند. برج کبوتر. بنایی که به آشیانه ٔ کبوتر اختصاص دارد وآن معمولاً بصورت برجی باشد :
کبوترخانهفرهنگ فارسی معین( ~ . نِ یا نَ) (اِمر.) = کبوترخان : اتاقک یا برجی که کبوتر در آن آشیانه سازد.
باقرآباد کبوترخانلغتنامه دهخداباقرآباد کبوترخان . [ ق ِ دِ ک َ ت َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان حومه ٔ خاوری شهرستان رفسنجان که در 37 هزارگزی جنوب خاوری رفسنجان بر کنار راه شوسه ٔ کرمان به رفسنجان واقع است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).<b