کبوترخانهلغتنامه دهخداکبوترخانه . [ ک َ ت َ ن َ ] (اِخ ) دهی است میان نیشابور و سرخس در 24 فرسنگی راه مروالرود به شبرقان .رجوع به نزهةالقلوب مقاله سیم چ اروپا ص 175 شود.
کبوترخانهلغتنامه دهخداکبوترخانه . [ ک َ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی که برای کبوتران اهلی سازند. کبوترخان . وَردَه . (از یادداشت مؤلف ). آنجا که کبوتران خانه کنند. برج کبوتر. بنایی که به آشیانه ٔ کبوتر اختصاص دارد وآن معمولاً بصورت برجی باشد :
کبوترخانهفرهنگ فارسی معین( ~ . نِ یا نَ) (اِمر.) = کبوترخان : اتاقک یا برجی که کبوتر در آن آشیانه سازد.
کبوترخانلغتنامه دهخداکبوترخان . [ ک َ ت َ ] (اِ مرکب ) برج حمام . برج کبوتر. کفترخان . کبوترخانه . باروگونه ای که کنند و در آن لانه های کبوتران سازند. (یادداشت مؤلف ). || در اصطلاح بنّایی سوراخها که در زیر حمام برای نقل حرارت سازند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به کبوترخانه شود.
وردهفرهنگ فارسی عمید۱. برجی که کبوتران در آن خانه کرده باشند؛ کبوترخانه.۲. چوبی که کبوتربازان به دست میگیرند و با آن کبوتر میپرانند.
محضنةلغتنامه دهخدامحضنة. [ م ِ ض َ ن َ ] (ع اِ) کاسه ٔ گلی نزدیک کابک (آشیانه ) که کبوتران در آن آب خورند. (منتهی الارب ). || کبوترخانه . (مهذب الاسماء).
غرفة علويةدیکشنری عربی به فارسیاطاق کوچک زير شيرواني , وابسته به شهر اتن , اطاق زير شيرواني , اطاق نزديک سقف , کبوترخانه , اسمان , فراز , سقف , بلند کردن , در زير شيرواني قرار دادن , توپ هوايي زدن
غورقلغتنامه دهخداغورق . [ غ ُ رُ ] (اِخ ) نام چراگاهی که ملک شمس الدین ساخت . در تاریخ بخارای نرشخی (ص 35) آمده : و پیوسته ٔ شمس آباد چراگاهی ساخت [ ملک شمس الدین ] از جهت ستوران خاصه ، و آن را غورق نام کرد، و آن را دیوارها ساخت بمقدار یک میل ، و اندر وی کاخی