کبوجیهلغتنامه دهخداکبوجیه . [ ک َ ی َ / ی ِ ] (اِخ ) کبوجیه ٔ سوم پسر کورش بزرگ و برادر بردیا است که در سال 522 ق . م . وفات یافت و پس از فوت او سلطنت به داریوش پسر وشتاسب یعنی به شاخه ای که از اعقاب آیارمنا بود، منتقل گردید. (
کبوجیهلغتنامه دهخداکبوجیه . [ ک َ ی َ / ی ِ ] (اِخ ) موسوم به کبوجیه ٔ دوم . پسر کورش دوم بود و با ماندان ، دختر آخرین پادشاه ماد ازدواج کرد و پسری از او داشت که معروف به کورش سوم (بزرگ ) است . رجوع به ایران باستان ج 2 ص <span
کبوجیهلغتنامه دهخداکبوجیه . [ ک َ ی َ /ی ِ ] (اِخ ) پسر ارشد کورش و از شاهدختی هخامنشی بود. در هشت سال آخر سلطنت پدر، با وی شرکت و عنوان پادشاه بابل را داشت . (530 -552 ق . م .) پس از مرگ پدر،
ناصرالدین قباجهلغتنامه دهخداناصرالدین قباجه . [ ص ِ رُدْ دی ق َ ج َ ] (اِخ ) یکی از ممالیک اربعه ٔ معزالدین محمدبن سام غوری است . وی از سال تا 624 هَ . ق . برولایات سند و ملتان و اوج حکومت کرد و به سال 625 درجنگ با سلطان شمس الدین التتم
کابوسلغتنامه دهخداکابوس . (اِخ ) کبوجیه در قرون بعد کبوج ، کبوز، کبوس و کابوس (قابوس ) شده . (ایران باستان ج 1 ص 479). و رجوع به قابوس و کبوجیه شود.
ارپاستلغتنامه دهخداارپاست . [ اُ رُ ] (اِخ ) طبق نوشته ٔ ژوستن مورخ (کتاب 1، بند 10) چون کبوجیه خواست بمصر رود، مغی را پرک ساس پس نام نگهبان قصر خود کرد. این مُغ، وقتی که شنید کبوجیه درگذشته سمردیس پسر کوروش را کشت و برادرش را
کبوجلغتنامه دهخداکبوج . [ ک َ ] (اِخ ) کبوجیه . مسعودی در مروج الذهب (چ قاهره ج 1 ص 98) قنوج ضبط کرده . قنوج هم در اصل قبوج بوده ، تردیدی نیست که «ب » از اشتباه کاتب مبدل به «ن » گشته است و قبوج هم معرب کبوج است . (تاریخ ایرا
پسامتیک سوملغتنامه دهخداپسامتیک سوم . [ پْسا / پ ِ م ِ ک ِس ِوْ وُ ] (اِخ ) مؤلفین قدیم وی را پسامنیت نیز نامیده اند. او فرعون مصر بود و بسال 525 ق .م . چون ایرانیان بر مصر دست یافتند خلع شد و نام این پادشاه در منابع شرقی فسمتیخ آم