کدامینلغتنامه دهخداکدامین . [ ک ُ ] (ص نسبی ، ضمیر) از: کدام + ین (پسوند). کدام . کدام یک . (یادداشت مؤلف ). از ادات پرسش است و تردید را رساند و همیشه مقدم بر اسم آید. کدامی . (از فرهنگ فارسی معین ) : گشاده شود کار چون سخت بست کدامین بلند است نابوده پست . <p
کدامینفرهنگ فارسی عمید= کدام: ◻︎ در صدر خواجه عرض کدامین جفا کنم / شرح نیازمندی خود یا ملال تو؟ (حافظ: ۸۱۶).
کدامانلغتنامه دهخداکدامان .[ ک ُ ] (اِ) ج ِ کدام . (یادداشت مؤلف ) : خون می رود از جسم اسیران کمندش یک روز نپرسد که کیانند و کدامان . سعدی .و رجوع به کدام شود.
قدمونیلغتنامه دهخداقدمونی . [ ] (اِخ )(شرقی یا قدیمی ) قومی که در زمان ابراهیم خلیل در کنعان بودند. (سفر پیدایش 15:19). و اگر چنانچه معنی کلمه را قدیم فرض کنیم محتمل است که اشاره به اهالی قدیمه باشد و بسا میشود که اسم قدموس باش