کذالغتنامه دهخداکذا. [ ک َ ] (ع از مبهمات یا حرف ) چنین . یقال فعلت کذا و کذا. (منتهی الارب ). کلمه ای است مرکب از «ک » تشبیه و «ذا» اشاره بمعنی مثل این و چنین .(از ناظم الاطباء). و صاحب منتهی الارب در ذیل معانی حروف آرد: کذا بر سه وجه آید: 1 - دو کلمه و باق
پساموجcoda waves, coda 2واژههای مصوب فرهنگستانبخشی از امواج ثبتشده در لرزهنگاشت که به دنبال موجهای مشخصی میآیند
ضریب کیفیت پساموجcoda Q, coda attenuationواژههای مصوب فرهنگستانپارامتر تعیینکنندۀ اُفت دامنۀ پساموج S در زمان، در زمینلرزۀ محلی با فرض تک پراکنش S به S
دُماسبcauda equinaواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهرشتههای عصبی که از انتهای مخروط نخاعی به پایین میروند
تهبندcodaواژههای مصوب فرهنگستان1. بخش پایانی یک قطعه یا لحن 2. بخش الحاقی به یک شکل یا ساختار استاندارد
بزرگی پساموجیcoda magnitudeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بزرگی زمینلرزه که براساس دوام پساموجها یا برخی از ویژگیهای دیگر آنها سنجیده میشود
کذابلغتنامه دهخداکذاب . [ ک ِ] (ع مص ) دروغ گفتن . کَذِب . کَذبة. کِذّاب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کِذب . کِذبة. (منتهی الارب ). کِذِب . (اقرب الموارد). رجوع به مترادفات کلمه شود.
کذابلغتنامه دهخداکذاب . [ ک َذْ ذا ] (ع ص ) دروغگوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کثیرالکذب . (اقرب الموارد). || مکار. حیله باز. غدار. (ناظم الاطباء).
کذابلغتنامه دهخداکذاب . [ ک ِذْ ذا ] (ع مص ) دروغ گفتن . کِذاب . کِذب . (اقرب الموارد). کِذب . (منتهی الارب ). رجوع به هر یک از این مصادر شود. || تکذیب . نیک انکار کردن کاری را. قوله تعالی : و کذبوا بآیاتنا کذاباً (قرآن 28/78). (از ناظ
کذابلغتنامه دهخداکذاب . [ ک ُذْ ذا / ک ِذْ ذا / ک ُ ] (ع اِ) دروغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
ظلوللغتنامه دهخداظلول . [ ظُ ] (ع مص ) ظَل ّ. روز گذاشتن . همه روز کاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ): ظَل َّ نهاره یفعل کذا؛ یعنی تمام روز چنین میکند، و کذا ظَل َّ لیله یفعل کذا.
پخنلغتنامه دهخداپخن . [ پ َ خ َ ] (اِ) بانگ . (فرهنگ اسدی ). آواز. || بانگ یخ بود [ کذا ] . عسجدی گوید (کذا) : من زارتر گریم همانا که اوخاموش گرید زار و من با پخن (کذا).(فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ).
عزویلغتنامه دهخداعزوی . [ ع َزْ وا ] (ع اِ) کلمه ای است جهت عطوفت و مهربانی خواستن . (منتهی الارب ). کلمه ای است که بدان عطوفت و مهربانی میخواهند. (ناظم الاطباء). عزوی و تَعزی ̍ دو کلمه اند استعطاف را در لغت اهل «شحر»، و آنان چنین گویند: عزوی تعزی لقد کان کذا و کذا، و آن را در مقام تلطف و است
تسلملغتنامه دهخداتسلم . [ ت َ ل َ ] (ع اِ) کلمه ای است که همیشه مضاف «ذی » واقع شود و معنی آن «به سلامت » می باشد، یقال اذهب بذی تسلم اذهبا بذی تسلمان و اذهبوا بذی تسلمون ؛ یعنی بروید به سلامت . و لا بذی تسلم ماکان کذا و کذا و در مثنی لا بذی تسلمان و در جمع لا بذی تسلمون و در مؤنث لا بذی تسل
کذابلغتنامه دهخداکذاب . [ ک ِ] (ع مص ) دروغ گفتن . کَذِب . کَذبة. کِذّاب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کِذب . کِذبة. (منتهی الارب ). کِذِب . (اقرب الموارد). رجوع به مترادفات کلمه شود.
کذابلغتنامه دهخداکذاب . [ ک َذْ ذا ] (ع ص ) دروغگوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کثیرالکذب . (اقرب الموارد). || مکار. حیله باز. غدار. (ناظم الاطباء).
کذابلغتنامه دهخداکذاب . [ ک ِذْ ذا ] (ع مص ) دروغ گفتن . کِذاب . کِذب . (اقرب الموارد). کِذب . (منتهی الارب ). رجوع به هر یک از این مصادر شود. || تکذیب . نیک انکار کردن کاری را. قوله تعالی : و کذبوا بآیاتنا کذاباً (قرآن 28/78). (از ناظ
کذابلغتنامه دهخداکذاب . [ ک ُذْ ذا / ک ِذْ ذا / ک ُ ] (ع اِ) دروغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
هکذادیکشنری عربی به فارسیچنين , جستجوکردن , علا مت چاپي بمعني عمدا چنين نوشته شده , بدين گونه , بدينسان , از اين قرار , اينطور , مثلا , بدين معني که , پس , بنابر اين
هکذافرهنگ فارسی عمیداینچنین؛ همچنین؛ بههمینترتیب: ◻︎ از حکیمان خراسان کو شهید و رودکی / بوشکور بلخی و بوالفتح بستی هکذا (منوچهری: ۱۳۱).