کراهت آورلغتنامه دهخداکراهت آور. [ ک َ هََ وَ ] (نف مرکب ) آنچه تولید کراهت کند. کراهت آورنده . نفرت آور. نفرت انگیز. (فرهنگ فارسی معین ).
کراهتلغتنامه دهخداکراهت . [ ک َ هََ ] (ع اِمص ) کراهة. نفرت . ناپسندی . بی میلی . (ناظم الاطباء). ناخواهانی . بیزاری . تنفر. اشمئزاز. ناخوشی . (یادداشت مؤلف ). ناخوشایندی : ملک نوح از سر کراهت برخاست و ناصرالدین آن بشارت به ابوعلی نوشت که مراد حاصل شد. (ترجمه ٔ تاریخ ی
کراهیتلغتنامه دهخداکراهیت . [ ک َ ی َ / ک َ هی ی َ ] (ع اِمص ) کراهیة. ناپسندی . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). بیزاری . (یادداشت مؤلف ). نفرت . بی میلی . (فرهنگ فارسی معین ) : اگر چیزی رفته است که از آن وهنی به جاه وی یا کراهیتی به دل و
قراهیدلغتنامه دهخداقراهید. [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قرهود. گوسفندان ریزه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به قرهود شود.
کراهتفرهنگ فارسی عمید۱. ناپسند داشتن؛ ناخوش داشتن؛ ناراضی بودن.۲. زشتی.۳. (فقه) اولی بودن ترک عملی در حالی که انجام آن هم منع نشده.
کراهیتفرهنگ فارسی عمید۱. ناپسند داشتن؛ زشت و ناپسند داشتن.۲. ناخوشایندی چیزی؛ زشتی.۳. ناراحتی؛ آزردگی.
کراهتلغتنامه دهخداکراهت . [ ک َ هََ ] (ع اِمص ) کراهة. نفرت . ناپسندی . بی میلی . (ناظم الاطباء). ناخواهانی . بیزاری . تنفر. اشمئزاز. ناخوشی . (یادداشت مؤلف ). ناخوشایندی : ملک نوح از سر کراهت برخاست و ناصرالدین آن بشارت به ابوعلی نوشت که مراد حاصل شد. (ترجمه ٔ تاریخ ی
کراهتفرهنگ فارسی عمید۱. ناپسند داشتن؛ ناخوش داشتن؛ ناراضی بودن.۲. زشتی.۳. (فقه) اولی بودن ترک عملی در حالی که انجام آن هم منع نشده.
کراهتلغتنامه دهخداکراهت . [ ک َ هََ ] (ع اِمص ) کراهة. نفرت . ناپسندی . بی میلی . (ناظم الاطباء). ناخواهانی . بیزاری . تنفر. اشمئزاز. ناخوشی . (یادداشت مؤلف ). ناخوشایندی : ملک نوح از سر کراهت برخاست و ناصرالدین آن بشارت به ابوعلی نوشت که مراد حاصل شد. (ترجمه ٔ تاریخ ی
کراهتفرهنگ فارسی عمید۱. ناپسند داشتن؛ ناخوش داشتن؛ ناراضی بودن.۲. زشتی.۳. (فقه) اولی بودن ترک عملی در حالی که انجام آن هم منع نشده.