کرستونلغتنامه دهخداکرستون . [ ک َ رَ ] (اِ) کپان بود یعنی قپان که چیزی سنجند. (فرهنگ اسدی ). قپان و آن ترازومانندی است که چیزها بدان وزن کنند و به همین معنی لفظ کرستوان هم بنظر آمده است . (برهان ). ترازوی بزرگ که آن را کپان گویند و قپان معرب آن است و قرسطون معرب کرستون است . (انجمن آرا). قپان و
کرستونفرهنگ فارسی عمید= قپان: ◻︎ خواهی به شمارش ده و خواهی به گزافه / خواهیش به شاهین ده و خواهی به کرستون (روحانی: شاعران بیدیوان: ۲۹۹).
پیکرستانلغتنامه دهخداپیکرستان . [ پ َ / پ ِ ک َ س ِ ] (اِ مرکب ) عالم برزخ را گویند و آن عالمی است میان ملک و ملکوت و شبیه است به اجسام در آن حیثیت که محسوس مقداری است و به ارواح از آن حیثیت که نورانی است و آنرا عالم مثال نفوس منطبعه و خیال منفصل و ارض حقیقی خوان
کریستیانلغتنامه دهخداکریستیان . [ کْری / ک ِ ] (اِخ ) نام چند تن از پادشاهان دانمارک است و مشهورترین آنان کریستیان نهم است که در 1818م . متولد و در 1906م . وفات یافت .
کریستیانلغتنامه دهخداکریستیان . [ کْری / ک ِ ] (اِخ ) نام قدیم اسلو پایتخت نروژ است که از بنادر مهم اروپاست . رجوع به اسلو شود.
کریستن سنلغتنامه دهخداکریستن سن . [ کْری / ک ِ ت ِ س ِ ] (اِخ ) آرتور کریستن سن . استاد دانشگاه کپنهاگ در 9 ژانویه ٔ 1875م . ولادت یافت و در 30 مارس <span class="
کرستوانلغتنامه دهخداکرستوان . [ ک َ رَس ْت ْ ] (اِ) کرستون . (از برهان ) (ناظم الاطباء). قپان و ترازوی یک پله . (ناظم الاطباء). رجوع به کرستون شود.
فرستونلغتنامه دهخدافرستون . [ ف َ رَ ] (اِ) قپان که بارها بدان سنجند و آن را کپان گویند یعنی بزرگ و قپان معرب آن شده . (از انجمن آرا). صحیح آن قرستون با قاف است . رجوع به فرسطون و کرستون شود.
گرستودنلغتنامه دهخداگرستودن . [ گ َ رَ دَ ] (اِ) کپان و آن ترازومانندی است که بسته ها و تنگهای بار را بدان سنجند. (برهان ) (آنندراج ). قپان . ظاهراً مصحف «گرستون » و «کرستون » است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به گرستون شود.
گرستونلغتنامه دهخداگرستون . [ گ َ رَ ] (اِ) بمعنی گرستودن است که قپان باشد. (برهان ) (انجمن آرا) : خواهی به حسابش ده و خواهی به گزافه خواهی به ترازو ده وخواهی به گرستون . مولانا زرین (از شعوری ج 2 ص <span cl