کرفسةلغتنامه دهخداکرفسة. [ ک َ ف َ س َ ] (ع مص ) بندی وار رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چون مقید رفتن . (از اقرب الموارد). || بند کردن شتر را و تنگ کردن بند بر وی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
قرفصةلغتنامه دهخداقرفصة. [ ق َ ف َ ص َ ] (ع مص ) هر دو دست را زیر هر دو پای بستن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نوعی از جماع که گرد کند هر دو طرف زن را چندان که دست و پایش با هم بسته شود. (منتهی الارب ).
قرفصیلغتنامه دهخداقرفصی . [ ق َ / ق ِ / ق ُ ف َ صا ] (ع اِ) نوعی از نشستن که صاحبش بر سرین نشیند و ران بر شکم چسباند و هر دو دست را حلقه کرده بر ساق گذارد. || آنکه بر دو زانو سرنگون نشیند و بچسباند شکم را به زانو و هر دودست را
قرفصاءلغتنامه دهخداقرفصاء. [ ق ُ ف ُ / ق ُ رُ ] (ع اِ) قرفصی .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قرفصی شود.