کرمانشاهیلغتنامه دهخداکرمانشاهی . [ ک ِ ] (ص نسبی ) منسوب به کرمانشاه . از مردم کرمانشاه . (فرهنگ فارسی معین ). || ساخته و پرداخته یا حاصل از ناحیه ٔ کرمانشاه ، چون : گیوه ٔکرمانشاهی و روغن کرمانشاهی . (فرهنگ فارسی معین ).
کرمانشاهیفرهنگ فارسی عمید۱. از مردم کرمانشاه.۲. مربوط به کرمانشاه: لهجهٴ کرمانشاهی.۳. تهیهشده در کرمانشاه: روغن کرمانشاهی.
کرمانشاهلغتنامه دهخداکرمانشاه . [ ک ِ ] (اِخ ) ابن قراارسلان قادربیک . دومین تن از سلجوقیان کرمان که در 465 هَ . ق . جلوس کرد. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فرهنگ فارسی معین ، تاریخ افضل صص 23-24</spa
کرمانشاهلغتنامه دهخداکرمانشاه . [ ک ِ ] (اِخ ) (شهر...) شهر کرمانشاه یکی از شهرهای مهم باختر کشور و مرکز استان پنجم است . در زمان سلاطین ساسانی بنا شد و بانی آن بهرام چهارم ،ملقب به کرمانشاه بود و به نام بانی آن نامیده شد. 47 درجه و 5</
حجةالاسلام کرمانشاهیلغتنامه دهخداحجةالاسلام کرمانشاهی . [ ح ُج ْ ج َ تُل ْ اِ م ِ ک ِ ] (اِخ ) حاج سید اسداﷲبن حاج سید محمدباقر حجةالاسلام شفتی ، عالم عابد زاهد متقی فقیه جلیل از اکابر تلامذه ٔ صاحب جواهر و صاحب ضوابط و شیخ مرتضی انصاری . و جلالت و فقاهت و اجتهاد وی مسلم بود و در اغلب مکارم اخلاق و محامد اوص
حسن کرمانشاهیلغتنامه دهخداحسن کرمانشاهی . [ ح َ س َ ن ِ ک ِ ] (اخ ) تهرانی حکیم عارف . وی در مدرسه ٔ دانکی و مدرسه ٔ زنوزی درس می گفت . در شمس التواریخ و سالنامه ٔ پارس یاد شده است . حواشی بر کتب معقول دارد. (ذریعه ج 7 ص 109).
خسروی کرمانشاهیلغتنامه دهخداخسروی کرمانشاهی . [ خ ُ رَ ک ِ ] (اِخ ) محمدباقر میرزا خسروی یکی از ادبا و شعرای معروف ایران به اوایل قرن چهاردهم هَ .ق . است . (از کتاب احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 15).
غیرت کرمانشاهیلغتنامه دهخداغیرت کرمانشاهی . [ غ َ رَ ت ِ ک ِ ] (اِخ ) سیدعبدالکریم بن عباس . متوفی به سال 1275 هَ . ق . او راست : «دلنامه » که منظومه ٔ فارسی است . (از الذریعه ذیل دیوان غیرت کرمانشاهی ). رجوع به کلیات آثار غیرت کرمانشاهی چ 13
آوختیواژهنامه آزاد(کردی کرمانشاهی) آوَختی؛ عزیز و دردانه ای که نازش بسیار خریدار دارد و کشیدن نازش بسیار رواست.
حجةالاسلام کرمانشاهیلغتنامه دهخداحجةالاسلام کرمانشاهی . [ ح ُج ْ ج َ تُل ْ اِ م ِ ک ِ ] (اِخ ) حاج سید اسداﷲبن حاج سید محمدباقر حجةالاسلام شفتی ، عالم عابد زاهد متقی فقیه جلیل از اکابر تلامذه ٔ صاحب جواهر و صاحب ضوابط و شیخ مرتضی انصاری . و جلالت و فقاهت و اجتهاد وی مسلم بود و در اغلب مکارم اخلاق و محامد اوص
حسن کرمانشاهیلغتنامه دهخداحسن کرمانشاهی . [ ح َ س َ ن ِ ک ِ ] (اخ ) تهرانی حکیم عارف . وی در مدرسه ٔ دانکی و مدرسه ٔ زنوزی درس می گفت . در شمس التواریخ و سالنامه ٔ پارس یاد شده است . حواشی بر کتب معقول دارد. (ذریعه ج 7 ص 109).
خسروی کرمانشاهیلغتنامه دهخداخسروی کرمانشاهی . [ خ ُ رَ ک ِ ] (اِخ ) محمدباقر میرزا خسروی یکی از ادبا و شعرای معروف ایران به اوایل قرن چهاردهم هَ .ق . است . (از کتاب احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 15).
مخزن کرمانشاهیلغتنامه دهخدامخزن کرمانشاهی . [ م َ زَ ن ِ ک ِ ] (اِخ ) نامش عبدالمحمد واز معارف نجبا و صاحب خط بوده و به معلمی فرزندان اعیان می گذرانیده است . در سال 1246 هَ . ق . که سی ساله بود به طاعون درگذشت . (از مجمع الفصحاء ج 2 ص
نامی کرمانشاهیلغتنامه دهخدانامی کرمانشاهی . [ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) از شاعران متأخر کرمانشاه است . هدایت آرد: «از اجله ٔ شعرای این عهد بوده و مداحی حکام آن بلده [ کرمانشاه ]را مینموده » . او راست :نماز شام که این چرخ آهنین دولاب نمود آتش خورشید را نهان در آب فلک چو چشمه ٔ سیماب و اختران در وی <