کرمینهلغتنامه دهخداکرمینه . [ ک َ ن َ ] (اِخ ) از جمله روستاهای بخاراست و آب او از آب بخاراست و خراج او از خراج بخاراست و وی را روستایی علیحده است و مسجدجامع دارد و اندر وی ادبا و شعرا بسیار بوده اند و بمثل در قدیم کرمینه را بادیه خروک خوانده اند و از بخارا تا کرمینه چهارده فرسنگ است . (تاریخ ب
کرمینیةلغتنامه دهخداکرمینیة. [ ک َ نی ی َ / ک َ ی َ ] (اِخ ) کرمینه . شهری است بر شش منزل از بخارا. (از منتهی الارب ). شهری است به ناحیه ٔ بخارا. (نخبةالدهر دمشقی ). شهری است از نواحی سغد و جای پردرخت و پرآب می باشد در بین سمرقندو بخارا. (از معجم البلدان ). رجوع
کرمینهکُشlarvicideواژههای مصوب فرهنگستانمادهای شیمیایی که از آن برای از بین بردن کرمینهها (larvae) استفاده میشود
چکرچمنیلغتنامه دهخداچکرچمنی . [ چ ُ ک ُ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرویزن بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 12 هزارگزی جنوب ساردوئیه و 2 هزارگزی باختر راه مالرو جیرفت به راین واقع است . کوهستانی و سردسیر است و <span class="hl
کرمانیلغتنامه دهخداکرمانی . [ ک ِ ] (اِخ ) محمدبن یوسف . متوفی بسال 786 هَ . ق . در الکواکب الدراری فی شرح البخاری مبادی اهل هیئت رامردود دانسته و گفته است : قواعدهم منقوضة و مقدماتهم ممنوعة. (تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 146</spa
کرمانیلغتنامه دهخداکرمانی . [ ک ِ ] (اِخ ) یکی از بنی مهلب که در زمان مروان حمار آخرین خلیفه ٔ اموی در خراسان خروج کرد و میان او و نصرسیار محاربات رفت و در اثنای آن ابومسلم در 129 هَ . ق . دعوت بنی عباس را آشکار کرد و با کرمانی در جنگ نصر سیار متفق شد. عاقبت کر
کرمینهکُشlarvicideواژههای مصوب فرهنگستانمادهای شیمیایی که از آن برای از بین بردن کرمینهها (larvae) استفاده میشود
کرمینیلغتنامه دهخداکرمینی . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به کرمینه که از بلاد ماوراءالنهر می باشد. (از الانساب سمعانی ). رجوع به کرمینه و کرمینیه شود.
سوراخ حشرهinsect holeواژههای مصوب فرهنگستانهر سوراخ یا مجرایی در پوست یا چوب درخت که حشرات بالغ یا کرمینۀ (larva) آنها ایجاد کرده باشند
کرم چوبwood wormواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاحی عمومی برای کرمینۀ (larva) انواع حشراتی که در حفرههای ایجادشده در چوب زندگی میکنند
کرمینیةلغتنامه دهخداکرمینیة. [ ک َ نی ی َ / ک َ ی َ ] (اِخ ) کرمینه . شهری است بر شش منزل از بخارا. (از منتهی الارب ). شهری است به ناحیه ٔ بخارا. (نخبةالدهر دمشقی ). شهری است از نواحی سغد و جای پردرخت و پرآب می باشد در بین سمرقندو بخارا. (از معجم البلدان ). رجوع
کرمینهکُشlarvicideواژههای مصوب فرهنگستانمادهای شیمیایی که از آن برای از بین بردن کرمینهها (larvae) استفاده میشود