کرنشلغتنامه دهخداکرنش . [ ک ُ ن ِ ] (اِ) کورنش (در ترکی ). گورنیش (در ترکی جغتایی ). سر فرودآوردن . تعظیم . (فرهنگ فارسی معین ). سرفرودآوردن علامت خضوع را. بعلامت تکریم دوتا شدن . تعظیم کردن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کرنش کردن شود.
قرنیزفرهنگ فارسی عمیدپیشآمدگی باریک بالای در و پنجره شبیه حاشیه یا سایبان که از آجر یا سیمان میسازند.
قرنیزفرهنگ فارسی معین(قَ) (اِ.) 1 - سایه بانی که از آجر و سیمان بالای پنجره ها و درهای ساختمان می سازند. 2 - نوار باریکی از سنگ ، موزاییک و مانند آن در پایین دیوار که برای پیشگیری از کثیف شدن آن نصب می کنند.
کُرْنِشْگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی تسلیم شدن ، احترام گذاشتن ، سر خم کردن ، اظهار عجز و ناتوانی
قرنیزplank sheer, washboard, covering boardواژههای مصوب فرهنگستاندر شناورهای چوبی، تختهای که بهصورت افقی در بالاترین بخش لبة شناور قرار داده میشود و پایة پاروها بر روی آن نصب میشود
کرنش کردنلغتنامه دهخداکرنش کردن . [ ک ُ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعظیم کردن . سر فرودآوردن . خم شدن به قصد تعظیم وتکریم . رکوع . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کرنش شود.
گرانرَویکشسانی غیرخطیnon-linear viscoelastityواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گرانرَویکشسانی که در آن بین تنش و کُرنش و مشتقِ زمانی کُرنش ارتباط خطی برقرار نیست و نسبت تنش به کُرنش به میزان تنش وابسته است
نسبت پواسونPoisson's ratioواژههای مصوب فرهنگستاننسبت کرنش تحمیلشده بر هر نمونه در یک جهت به کرنش حاصل در راستای عمود بر آن
گرانرَویکشسانی خطیlinear viscoelasticityواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گرانرَویکشسانی که در آن بین تنش و کُرنش و مشتقِ زمانی کُرنش ارتباط خطی برقرار است
کرنش کردنلغتنامه دهخداکرنش کردن . [ ک ُ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعظیم کردن . سر فرودآوردن . خم شدن به قصد تعظیم وتکریم . رکوع . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کرنش شود.